
فرودگاه آخرت
قرار است هفته بعد بروی یک مأموریت مهم خارجی، اما روز و ساعتش را دقیق مشخص نکردهاند. برای همین از امروز شروع میکنی به چینش مقدمات سفر. خودت را طوری آماده میکنی که اگر گفتند یک ساعت بعد باید فرودگاه باشی، بدون هیچ دغدغهای راهی شوی.
راستی چهقدر خودمان را برای فرودگاه آخرت آماده کردهایم؟
«برای آخرتت چنان کارکن که گویی همین فردا خواهی مرد.»
(میزان الحکمه، ح134).
تو اینکاره نیستی!
اگر یکعمر زحمت کشیدهای، درسخواندهای و برای خودت متخصص شدهای، از این به بعد از تو انتظار دارند که با تخصصت در کنار مردم باشی. حالا اگر مثلاً مشغول فروشندگی بشوی، گوشهوکنار میشنوی که فلانی! تو برای اینجور کارها ساخته نشدهای. با تخصصت به مردم خدمتکن! تخصص انسان از روز اول، آخرت سازی بوده، اما چه شده آن را رها کرده و به ساخت دنیایی پرداخته که در تخصصش نیست، نمیدانم؟
«تو برای آخرت آفریده شدهای، پس برای آن کارکن.»
(میزان الحکمه، ح137).
پرونده
کارمندی که پشت میز اداره دائماً به فکر خریدهای خانه و سفارشهای خانم است، یا به فکر میهمانی فردا یا میهمانهای امشب است، کی فرصت میکند جواب اربابرجوع را بادقت و حوصله بدهد؟ اما یک چیزی یقینی است؛ این که پس از مدتی بهجای پروندههای مردم، پرونده خودش را زیر بغلش خواهد دید؟
دانشآموزی که سر درس حساب، به فکر این است که حساب دوستش را برسد، پایان ترم به حسابش خواهند رسید؟
«کسی که سرگرم دنیاست، چگونه میتواند برای آخرت کار کند؟!»
(میزان الحکمه، ح141).