
تعارض در روابط همسران
- راههای برطرف کردن تعارض در روابط همسران
- زمينههای آشکار تعارض همسران
- تغيير شخصيتی
- رويدادهای ناخوشايند
- کاهش جاذبه های ظاهری
- مثلث سازی با فرزندان
- تفاوت های اعتقادي
- تفاوت آداب و رسوم
- اختلاف در مسايل اقتصادی
- چگونگی تفريح
- زمينههای پنهان تعارض همسران
- بيعلاقگي به همسر
- تقسيم نامتوازن قدرت
- بيتوجهي به نيازهای اساسي
- سبکهاي مديريت تعارض
- رقابتی
- اطاعت و تسليم
- اجتنابی
- تفاهم و تعامل
- نگرش و نياز، در تعارض همسران
- نگرش
- درک نيازها
- نياز به عشق
- نياز به آزادی
- نياز به مهم بودن
- نياز به استراحت
- نياز به کسب آرامش
- رعايت قواعد حل تعارض
راههای برطرف کردن تعارض در روابط همسران
«تعارض» يک جنبه اجتنابناپذير ارتباطات انساني است. هنگامي که دو نفر با يکديگر صميمي ميشوند، احتمال دارد تعارض را تجربه کنند؛ چراکه در خلال يک ارتباط خصوصي، عادتها يا تفاوتها بارزتر ميشوند و ميتوانند آزاردهنده باشند. تعارض، نوعي کشمکش و درگيري است. وقتي براي يکي از همسران، انجام کاری، گفتن حرفی و يا داشتن فکر و احساسی، مهم باشد و براي ديگري چنين نباشد، همسران دچار اختلاف سليقه يا اختلاف نظر ميشوند و اين امر نشانه «تعارض» است. ناتواني در تحمل نظر يا سليقه مخالف، میتواند پيامدي فراتر از مشاجره ساده و گذرا داشته باشد؛ و مجموعهاي از الگوهاي رفتاري بين زن و شوهر ايجاد کند که نتيجه آن خصومت و روابط آشفته باشد. تعارض همسران ممکن است زمينههاي آشکار يا پنهان داشته باشد؛ که به مهمترين آنها اشاره ميکنيم:
زمينههای آشکار تعارض همسران
زمينههاي آشکار تعارض، در جر و بحثهاي همسران به زبان ميآيد و شناسايي آن بهدليل عينيبودن، چندان دشوار نيست؛ که به برخي از آنها اشاره ميشود:
تغيير شخصيتی
ممکن است يکي از زوجين پايداري شخصيت خود را از دست داده و نسبت به سالهاي اول زندگي، واکنشهاي بسيار متفاوت و دور از انتظار بروز دهد.
رويدادهای ناخوشايند
پيشآمدهايي نظير بيماري، سانحه، بيکاري، ورشکستگي و… ممکن است هر دو زوج را بلاتکليف و سرگردان کرده و روابط را دچار تنش کند.
کاهش جاذبه های ظاهری
با افزايش سن، اضافه وزن، بيماري و… ممکن است از جذابيتهاي زوجين کاسته شود. در ازدواجي که کشش و جاذبه بدني هدف بوده است، با گذشت زمان ميل زوجين به يکديگر کاهش مييابد.
مثلث سازی با فرزندان
وابستگي و محبت افراطي يکي از زوجين به فرزند ممکن است آنها را از توجه به طرف مقابل غافل کند و موجب اعتراض طرف مقابل شود. والديني که در مورد تربيت فرزند، رويکرد دوگانهاي دارند نيز تعارضات زيادي را تجربه ميکنند.
تفاوت های اعتقادي
زوجهايي که تربيت مذهبي متفاوتي دارند و در خانوادههايي با سطح اعتقادي متفاوت رشد يافتهاند، تعارضاتي در زمينههاي شرکت در مراسم مذهبي، انجام امور خيريه، انجام وظايف مذهبي و… را تجربه ميکنند.
تفاوت آداب و رسوم
رسوم و سنتها در خانوادهها و اقوام مختلف، متفاوت است. دوران عقد و سالهاي اول زندگي زوجين، اوج تجربه تعارض بهدليل تفاوتهاي فرهنگي است.
اختلاف در مسايل اقتصادی
مسائل اقتصادي و معيشتي عامل بسيار مهم تعارضات زناشويي است. عواملي نظير: چگونگي صرف درآمد، چگونگي سرمايهگذاري، انتظاراتي که با صرف پول برآورده ميشود و… از موارد اختلاف برانگيز در روابط همسران است.
چگونگی تفريح
محل تفريح، زمان سفر، همراهان سفر و تعريف متفاوت زوجين از تفريح و سرگرمي ميتواند موضوع تعارض همسران باشد.
زمينههای پنهان تعارض همسران
زمينههاي تعارض همسران همیشه در مسایل مالي، فرهنگي، اعتقادي و امثال آن خلاصه نميشود، بلکه برخي از آنها پنهان است و براي يافتن آنها بايد تلاش بيشتري کرد. مهمترين زمینههای تعارض پنهان، عبارت است از:
بيعلاقگي به همسر
بعضي از همسران بدون دلبستگيهاي عاطفي به همسر، بهدلايل شخصي يا اخلاقي، زندگي زناشويي را به جدايي ترجيح ميدهند. گاهي زندگي با فردي که علاقهاي نسبت به وي وجود ندارد، آستانه تحمل فرد را کاهش و زمينه تعارضهاي پي در پي را فراهم ميکند.
تقسيم نامتوازن قدرت
تقسيم عادلانه قدرت و اختيار در زندگي زناشويي به توافق ميانجامد؛ اما تلاش در اعمال قدرت و کنترل وسواسگونه همسران، منجر به اختلاف آنها ميشود.
بيتوجهي به نيازهای اساسي
عدم توجه به نيازهاي اساسي همسر بهويژه نياز به عشق، نياز به مهم بودن، آزادي، تفريح و کسب آرامش در محضر خدا، موجب رنجش و ايجاد زمينه تعارض ميشود.
سبکهاي مديريت تعارض
سبکهاي مختلفي براي حل تعارض از سوي همسران به کار گرفته ميشود که برخي سازنده و برخي مخرب است. سبکهاي غيرمؤثر مديريت تعارض، که موجب بروز مشکلاتي در روابط همسران ميشود، اَشکال متعددي دارد که شايعترين آن سبکهاي «رقابتي»، «اطاعت و تسليم» و «اجتنابي» است.
رقابتی
براي همسراني که در برخورد با تعارضها از سبک رقابتي استفاده ميکنند، زندگي زناشويي بهمثابه ميدان جنگ است. آنها بدون توجه به نظر همسرشان، به خواسته خود اصرار ميورزند و معمولاً از روشهاي پرخاشگرانه مثل فرياد يا اعمال زور استفاده ميکنند.
اطاعت و تسليم
همسران هنگام بروز تعارض، از خواستههای خود به نفع علايق و نيازهاي همسرشان ميگذرند؛ به اميد آنکه تعارض خاتمه يابد و آرامش برقرار شود. هدف آنها حفظ رابطه به هر قيمتي است. چنين سبکي ممکن است در کوتاهمدت مزايايي داشته باشد؛ اما پيامد آن احساس ناکامي، سرخوردگي و افسردگي است که در نهايت به ارتباط صدمه ميزند.
اجتنابی
در اين سبک، همسران يا موضوع را تغيير ميدهند و يا صحنه تعارض را ترک ميکنند. حال آنکه برخورد منفعلانه با تعارضها، نتيجه عکس دارد و موجب بروز تعارضهاي مکرر ميشود. مثلاً وقتي موتور ماشين در بزرگراه ايراد پيدا ميکند، نميتوانيم بهراحتي ماشين را رها کنيم و سه روز بعد به آنجا برگرديم و انتظار داشته باشيم که ماشين حرکت کند. همچنان که، نميتوانيم يک رابطه را به حال خود رها کنيم و موقع برخورد مجدد با آن، انتظار داشته باشيم که مسئله خودبهخود حل شده باشد.
تفاهم و تعامل
این سبک تنها سبک مؤثر است. اختلاف و تعارض در زندگي زناشويي امري طبيعي و اجتنابناپذير است که بايد همسران با همکاري يکديگر آن را حل کنند. آنها در کنار توجه به علايق خود، به اهداف و خواستههاي همسرشان نيز اهميت ميدهند و بههنگام تعارض، به راهحلهايي توجه ميکنند که نيازهاي طرفين را برآورده سازد؛ لذا رابطهاي موفق دارند.
نگرش و نياز، در تعارض همسران
دو مقوله «نگرش» همسران به تعارض و توجه به «نيازهاي يکديگر» در چگونگي برخورد با تعارض و رفع زمينههاي آن، اهميت فراوان دارند؛ چراکه نگرشها و نيازها، رفتار انسانها را هدايت ميکنند.
نگرش
نگرش جامع و سازنده درباره اختلاف و تعارض از سه رکن تشکيل ميشود:
1- اختلاف ميان همسران امري طبيعي و اجتنابناپذير است. بعضي از همسران فکر ميکنند بايد با کپي برابر اصل خود ازدواج کنند و تحمل هيچ مخالفت، سليقه متفاوت و نظر ديگري را ندارند.
2- نيازهاي زن و شوهر به يک اندازه معتبر است؛ زن و شوهر با درک نيازهاي يکديگر و توجه به تأمين نيازهاي ديگري ميتوانند زمينه آرامش يکديگر را فراهم کنند.
3- بهترين راهحل براي حل تعارض، توافق طرفين درباره موضوع مورد اختلاف است؛ بهترين راهحل براي اختلاف زن و شوهر راهي است که در آن منافع هر دو طرف تأمين شود.
درک نيازها
به موازات نقش نگرش در شيوه مواجه زوجين با تعارض، شناخت و توجه به نيازهای طرف مقابل نقش اساسي در کاهش زمنيههاي تعارض یا ايجاد بحران در روابط همسران دارد. پنج نياز اساسي، رفتار انسان را تحت تأثير قرار ميدهد و اغلب اوقات انگيزه رفتار را تشکيل ميدهد.
نياز به عشق
اساسيترين نياز انسانها، نياز به عشق ورزيدن است. وقتي آدمي به ديگران کمک ميکند، احساس خوبي درباره خودش دارد. از سوي ديگر، بخش قابل ملاحظهاي از رفتارهاي انسان با انگيزه دريافت عشق و محبت صورت ميگيرد. وقتي انسان احساس ميکند که ديگران به او توجه دارند و خوشبختياش براي آنها مهم است و رفاه و آسايش او را ميخواهند، احساس ميکند که مورد عشق و محبت است. کلمات محبتآميز و عاشقانه همسران به يکديگر نيازهاي آنها را به دوستداشتن ديگري ارضا ميکند.
نياز به آزادی
همسران ميخواهند آزادانه احساسات، افکار و آرزوهاي خود را بيان کنند؛ اهداف خود را انتخاب کنند و آنچه را برايشان لذتبخش است بخوانند، بنويسند و برنامههاي مورد علاقه خود را از تلويزيون تماشا کنند. اين آرزوي آزادي بهقدري قوي است که هرگاه همسري احساس کند که شريک زندگياش سعي در کنترل او دارد، موضع تدافعي ميگيرد و خشمگين ميشود. البته باید متذکر شد که آزادي هرگز مطلق نيست و زوجينی که نتوانند بين عشق و آزادي تعادل برقرار کنند، هرگز زندگي رضايتبخشي نخواهند داشت.
نياز به مهم بودن
اين نياز، درون همه آدمها آرزوي انجام کاري را ايجاد ميکند که به آنها احساس رضايت و اهميت ميدهد. بسياري از رفتارهاي ما از اين نشأت ميگيرد که ميخواهيم تأثير مهمي بر جهان بگذاريم و در ياد همگان بمانيم. قدرداني همسران از يکديگر موجب ارضا شدن اين نياز ميشود.
نياز به استراحت
انسانها به لحاظ فيزيکي، ذهني و عاطفي چنان خلق شدهاند که به ضربآهنگ و تعادل بين کار و بازي نياز دارند. شيوههاي رفع اين نياز بيشمار است و تحت تأثير علايق منحصر بهفرد افراد قرار دارد.
نياز به کسب آرامش
نياز در کانون دروني انسان قرار دارد و چيزي درون انسان هست که به دنبال اتصال با جهان غيرمادي است. بشر عطشي معنوي دارد که او را وادار ميسازد فراتر از دنياي مادي و فعاليتهاي روزمره به جستوجوي معنا بپردازد.
رعايت قواعد حل تعارض
نکاتي که شايسته است توسط همسران برای حل تعارض به صورت گامبهگام مورد توجه جدي قرار گيرند، از اين قرار است:
1- زمان و مکان مناسبي براي بحث در نظر بگيرند. مکاني که بدون حواسپرتي و مزاحمت، بتوانند در مورد مسایل صحبت کنند.
2- مشکلي که در مورد آن اختلاف نظر دارند، شفاف باشد و هر دو نفر بدانند، در مورد يک موضوع مشترک صحبت ميکنند.
3- سهم هر يک از همسران در ايجاد مشکل مشخص شود. مشارکت دوطرفه در مسئوليتپذيري، ايرادگيري از طرف مقابل را حذف ميکند.
4- همسران با مرور شیوههاي ناموفق گذشته، به طرح موضوع با راهحلهاي جديد تأکيد کنند.
5- روشهاي جديد براي حل تعارض پیشنهاد شود؛ حتي راهحلهایی که ممکن است عجيب يا کوتهبينانه بهنظر برسد، فهرست کنند.
6- در مرحله بحث و ارزيابي راهحلهاي ممکن، جنبههاي مثبت و منفي همه راهحلهاي پيشنهادي ارزيابي میشود.
7- یکي از راهحلهايي که هر دو زوج با آن موافق هستند، انتخاب میشود.
8- هر يک از زوجين براي انجام راهحل، مسئوليتي ميپذيرد و در صورت امکان وظيفه خود را يادداشت ميکند.
9- جلسه ديگري به منظور بحث درباره پيشرفت کار مشخص ميشود.
10- تشکر و تحسين همسران از يکديگر براي مشارکت در حل مشکل، بهترين پاداش قدرداني است.