
سریه موته | اولین اقدام نظامی رسول خدا (ص) در شامات
بعد از صلح حدیبیه اعزام نیروهای نظامی مسلمان به نواحی دوردست آغاز شد. با پایان غزوه خیبر ایشان به سراغ نواحی شمالیتر رفته و کوشیدند اسلام را در قبایل آن نواحی منتشر کنند. در این میان شام برای حضرت اهمیت فراوانی داشت. سریه موته یا ذات الصلاح نخستین اقدام نظامی جدی رسول خدا (ص)در نواحی شامات بود.
درباره علت اعزام سپاه موته گفته شدهاست شرحبیل ابن عمرو غسانی در موته راه را بر یکی از رسولان پیامبر (ص) بست.حارث بنعمیر که حامل پیام رسول خدا(ص) برای حاکم بصری بود به دستور او گردن زده شد. پساز آن حضرت رسول(ص) فرمان داد تا سپاهی از مسلمانان در جهت جرف مدینه لشکرگاه بزند و آمادهی اعزام به موته شوند. برخی تاریخنگاران این علت را برای ارسال چنین سپاهی کافی نمیدانند.
سپاه موته در جمادیالاول سال هشتم هجری با بدرقه رسول خدا(ص) از تثنیه الوداع مدینه خارج شد و به سوی میدان نبرد رفت. پیامبر آنها را به تقوای الهی فراخواند و دستور داد در برخورد با مشرکان ابتدا آنها را به پذیرش اسلام فرا بخواند اگر نپذیرفتند به قبول جزیه دعوتشان کنند و اگر بازهم نپذیرفتند با استعانت از خدا با آنها بجنگند.
رسول خدا(ص) سه امیر بر سپاه گماشتند بهطوریکه اگر هر کدام به شهادت رسیدند دیگری بهجای او عهدهدار فرماندهی سپاه شود. این سه تن جعفر بن ابیطالب زیدبن حارث و عبدالله بن رواحه بودند.
دشمن از حرکت سپاه مسلمانان که در مقیاس وسیعی صورتگرفته بود، آگاه شد. گفته میشد هرقل سپاهی صدهزارنفری بسوی آنها اعزام کردهاست این امر مسلمانان را به تردید انداخت.
شرحبیل طلیعه سپاه خود را با فرماندهی برادرش به مقابل مسلمانان فرستاد.او در این نبرد کشته شد. سپاه کفار با فرماندهی مالک بن ظافر که افراد بیشماری از قبایل لخم و جذام و بلا و قضاء بودند به نزدیکی مسلمانان رسید.
برخی از مسلمانان با دیدن سپاه عظیم دشمن گفتند: نامهای به رسول خدا بفرستیم و او را از تعداد سپاه کفار آگاه کنیم. عبدالله بن رواحه سپاه را دلداری داد و گفت: ما با تکیهبر سلاح و کثرت افراد نمیجنگیم بلکه با دینی که خدا ما را به آن مفتخر کردهاست میجنگیم.
مسلمانان به سمت سپاه دشمن حرکت کردند و در موته با آن روبهرو شدند. جعفر از اسب خود پیاده شد و آن را پی کرد. درحالیکه پرچم را به دست گرفته بود؛ میگفت: خوشا به حال کسانی که به بهشت نزدیک شوند. همانا عذاب رومیها نزدیک شدهاست. دشمن دست راستش را قطع کرد. او پرچم را بدست چپ گرفت آن را نیز بریدهاند. سپس با بازوهایش آن را به سینه چسباند تا به شهادت رسید.
بعد از شهادت جعفر، زید بن حارثه پرچم را برداشت و درحالیکه مسلمانان در صفوف منظمی بودند جنگید تا با ضربه نیزهای به شهادت رسید. عبدالله بن رواحه به سراغ پرچم رفت و گفت: ای نفس اگر کشته نشوی میمیری و اگر راه جعفر و زید را ادامه دهی هدایتشده ای. زمانیکه عبدالله به شهادت رسید مسلمانان خود را شکستخورده دیدند و گریختهاند. هرچند بودند کسانی که تلاش میکردند پرچم را بردارند و سپاه را جمع کنند اما این این امر ممکن نشد.
بالاخره شب فرارسید. خالدبنولید که تازهمسلمان شده بود فرماندهی سپاه را در دست گرفت و مسلمانان را به مدینه باز گرداند. رسول خدا(ص) مسلمانان را با خبری غیبی از شکست مسلمانان آگاه کرد. مردم مدینه که از رسیدن سپاه آگاه شدند به استقبال آنها به منطقه جراف رفتند. آنها درحالیکه بر صورتهایشان خاک میپاشیدند میگفتند: آیا از جهاد در راه خدا فرار کردید. پیامبر(ص)فرمودند: اینها فرار کننده نیستند و اگر خدا بخواهد کرار هستند و دوباره به دشمن حمله خواهند کرد.
شهادت سه تن از چهرههای برجسته اسلام داغ سختی بر قلب مسلمانان نهاد. پیامبر خدا(ص) برای از دست دادن جعفر که تازه پس از پانزده سال هجرت به مدینه بازگشته بود شدیداً ناراحت شده و فرمودند: بهجای دستانش که در این جنگ ازدستداده چونان فرشتهای در بهشت با دو بال پرواز خواهد کرد.بعدها مسلمانان شام را به تصرف خویش درآوردند و قبور شهدای موته را آباد کردند.