
عوامل اعتماد به نفس
اعتماد به نفس، مانند سایر کمالات اخلاقی، اکتسابی است؛ یعنی از طریق تمرین و ریاضت و تربیت باید آن را تحصیل کرد. بر این اساس، عواملی در ایجاد و تقویت احساس اعتماد به نفس و کاهش آن مؤثر است که می توان آنها را به دو دسته کلی فردی و اجتماعی تقسیم کرد.
١. خود ارزش مندی
اعتماد به نفس داشتن، در گرو احترام به خود و نگرش مثبت به خویشتن است. اسلام در تمام برنامه های عبادی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی خود، عزت نفس را لحاظ کرده و نادیده گرفتن آن را در هیچ شرایطی نمی پذیرد. امام صادق عليه السلام می فرماید:
خداوند تمام کارهای مسلمان را به خود واگذار کرده، ولی به او این اختيار را نداده که خود را خوار کند. 1
البته احساس ارزش مندی یا عزت نفس، نیز فطری است. آبراهام مازلو، روان شناس معروف، در کنار نیازهای جسمانی، نیازهای ایمنی، نیاز به عشق، محبت، تعلق به دیگران و نیاز به احترام و شأن اجتماعی را مطرح کرده است؛ او می گوید:
تمام افراد در جامعه ما میل یا نیازی به عزت نفس یا احترام به خود یا احترام به دیگران دارند. آنان نیازمند آنند که خویشتن را ارزشمند بیابند. از این رو می توان این نیازها را به دو گروه فرعی طبقه بندی نمود: نخست، میل به توانایی، میل به موفقیت، میل به کاردانی، میل به مهارت و شایستگی، نیاز به اطمینان در رویارویی با دنیا، نیاز به استقلال و آزادی. و دیگر، آن چیزی است که می تواند نیاز به اعتبار، قدر و مقام، افتخار و آوازه، نفوذ و توجه، اهمیت، بزرگی، وقار و قدردانی خوانده شود.2
اعتماد به نفس، ارتباط مستقیم با ارضای این نیاز درونی دارد. مازلو می گوید:
هنگامی که نیاز احترام به خود، ارضا شود، شخص احساس اعتماد به نفس، ارزش مندی، توانایی، قابلیت و کفایت می کند و وجود خود را در دنیا مفید و لازم می یابد؛ اما عقیم ماندن این نیازها، موجب احساس حقارت، ضعف و نومیدی می گردد.3
۲. خودشناسی
خودباوری، تا حد زیادی، متوقف بر شناخت جنبه های مثبت شخصیتی و آگاهی از استعدادها، توانایی ها و قابلیت هاست. عدمِ اعتمادِ به نفسِ غالبِ افراد، براثر فقدان امکانات نیست، بلکه به دلیل عدم شناسایی خویشتن است.
استاد مطهری می گوید:
یکی از قدیمی ترین دستورهای حکیمانه جهان، که هم به وسیله انبیای عظام به بشر ابلاغ شده است و هم حکیمان بزرگ جهان آن را به زبان آورده اند و اعتبار خودش را همیشه حفظ کرده و بلکه تدریجا ارزش آن بیشتر کشف شده است، این جمله معروف است که: ای انسان خودت را بشناس.4
از دیدگاه معصومین علیهم السلام، سرچشمه اصلی ناکامی ها و موفقیت ها را باید در درون انسان جست وجو کرد و عوامل درونی، بیش از عوامل بیرونی، در سرنوشت انسان مؤثر است.
3. خودپنداره مثبت
خودپنداره در اصطلاح روان شناسان، ارزیابی کلی فرد از شخصیت خود است. این کار، ناشی از ارزیابی های ذهنی است که معمولا از ویژگی های رفتاری خود به عمل می آوریم. در نتیجه، خودپنداره ممکن است مثبت یا منفی باشد.
خودپنداره برای متخصصان بهداشت روانی نیز اهمیت خاصی دارد؛ زیرا پندار فرد از شخصیت خود تا اندازه زیادی تصور او را راجع به محیطش تعیین می کند. اگر تصور از خود، مثبت و به طور نسبی متعادل باشد، از لحاظ روانی ناسالم شناخته می شود.
همین که فکر کنیم کاری از ما ساخته نیست بهانه و انگیزه لازم را برای شکست فراهم آورده ایم؛ چون معمولا همان اتفاق می افتد که به وقوع آن فکر می کنیم.
دیل کارنگی می گوید:
اگر از من بپرسید چه کسی موفق است، خواهم گفت: کسی که با قدرت تمام توانسته است خودش را متقاعد کند که موفق می شود. برای توفیق در کارها، هیچ چیز به اندازه اعتقاد و ایمان به توانستن، مؤثر نیست. اگر از انجام دادن کاری بترسید و فکر کنید که قادر به انجام [دادن] آن نیستید، تحت هیچ شرایطی آن کار را به نحو مطلوب نمی توانید انجام دهید. ترس، نیروی محرکه ماشینی را که باید بازده مطلوب و کافی داشته باشد، به شدت از میان می برد و نقش ترمز را در آن ایفا می کند. در مقابل، اعتماد و ایمان به توانستن و خواستن، شتاب چنين ماشینی را افزایش می دهد و بر کارایی آن می افزاید.5
البته خودپذیری و تغییر طرز تفکر، کار آسانی نیست؛ اراده قوی، ممارست و پشتکار می خواهد:
باید این حقیقت را بپذیریم که نتوانسته اند یا نخواسته اند ظرفیت وجودی و بالقوه خود را پرورش دهند. اگر محیط برای آنها مساعد شود، اگر نگوییم نابغه، قطعا انسان های خلاق و مبتکری خواهند شد.
ادیسون می گوید: وجود نابغه، یک درصد الهام، و ۹۹ درصد تلاش درونی است و شخص خلاق دارای اطمینان درونی است.6
بسیاری از مردم در حقیقت اسیر و زندانی تصور منفی و بدگمانی خویش اند. آنها خود را فردی ضعیف و یا متوسط، عنصر نامطلوب و به درد نخور توصیف می کنند و متأسفانه رفتار بعدی آنها نیز تحت تأثیر همین سوء ظن و بدگمانی شان از قابلیت های خویشتن قرار می گیرد و طبق آن تنظیم می شود.
«ریچارد کپنیگ» گفته است: ما چهل میلیون بهانه برای شکست داریم؛ اما یک دلیل محکم نداریم.7
4. خود اتکایی
یکی از راه های رسیدن به خودباوری، بی نیازی از دیگران و اتکا به خود است. بعضی افراد همواره در انتظار کمک و یاری دیگران اند؛ از این رو هرگز به خود اطمینان پیدا نمی کنند. این حالت نشان دهنده ضعف نفس و بی اعتمادی است. امام علی علیه السلام می فرماید:
فقر النفس شر الفقر؛8
کمبود شخصیت، بدترین کمبودهاست. برای رسیدن به خود اتکایی در امر اقتصاد، اسلام همگان را به قناعت و قطع طمع از دیگران سفارش کرده است، تا جایی که پیامبر صلی الله علیه و آله بی نیازی از مردم را نشانه غنا و قوت نفس می داند:
ليس الغِني عن كثرة العرض و لكن الغنى غنى النفي؛9
بی نیازی به فراوانی مال نیست، بی نیازی حقیقی تنها در روحیه بی نیازی است.
یکی از سرمایه های معنوی پیامبران الهی که موجب عزت و اقتدار و موقعیت اجتماعی آنها شده بود، همان قناعت و احساس بی نیازی است. امام علی علیه السلام در توصیف رسولان الهی می فرماید:
آنها با این که به حسب ظاهر زندگی ساده ای داشتند و از نظر مادی ضعیف به نظر می رسیدند، اما از نظر روحی بسیار قوی و دارای اعتماد به نفس بودند، چون با قناعت زندگی می کردند؛ به طوری که این روح بی نیازی همه چشم ها و دل ها را پر می کرد و بر عظمت و شکوه انسانی آنها می افزود. 10
۵. رویارویی با مشکلات
متأسفانه بعضی افراد مادامی که در زندگی شکست نخورده اند، یا مانع و مشکلی بر سر راهشان قرار نگرفته، نمی توانند از توانایی های خود آگاه شوند؛ به عبارت دیگر، گوهر نهفته این عده فقط در سایه سختی ها و رنج ها آشکار می گردد. جوانی که زیر سایه پدر و مادر در ناز و نعمت زندگی کرده، انگیزه ای برای تلاش و فعالیت در خود نمی بیند و نمی تواند روی پای خود بایستد؛ اما پس از مرگ پدر یا بروز مشکلات زندگی
احساس می کند عصا و تکیه گاه خود را از دست داده است. از این رو، سخت به تکاپو افتاده، موانع را از پیش روی خود بر می دارد و بدین طریق به خود باوری می رسد. استاد مطهری می گوید:
به حکم قانون و ناموس خلقت، بسیاری از کمالات است که جز در مواجهه با سختی ها و شداید، جز در نتیجه تصادم ها و اصطکاک های سخت، جز در میدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث، جز در روبه رو شدن با بلایا و مصایب حاصل نمی شود. نه این است که اثر شداید و سختی ها تنها، ظاهر شدن و نمایان شدن گوهر واقعی است؛ به این معنا هر کس یک گوهر واقعی دارد که رویش پوشیده است، مانند یک معدنی است در زیر خاک و اثر شداید فقط این است که آن چه در زیر خاک است نمایان می شود، اثر دیگر ندارد؛ نه، این طور نیست، بالاتر است. شداید و سختی ها و ابتلائات، اثر تکمیل کردن و تبدیل کردن و عوض کردن دارد، کیمیا است، فلزی را به فلز دیگر تبدیل می کند، سازنده است، از موجودی، موجود دیگر سازد، از ضعیف، قوی و از پست، عالی واز خام، پخته و به وجود می آورد. 11
یکی از روانشناسان می گوید:
به جوانان باید یاد داد که برای رسیدن به هدف و منظور خود نباید انتظار داشته باشند در جاده ای کوبنده و صاف طی طریق کنند،
کمتر کسی بدون برخورد با مشکلات دل سرد کننده، به جایی رسید است. هر گاه ما به طرز صحیح با مشکلات روبه رو شویم، مشکلات نه تنها مانعی فراروی ما نخواهند بود، بلکه به پیشرفت و ترقی ما کمک خواهند کرد. هیچ تمرین مفیدتر از تلاش برای غلبه بر مشکلات نیست.12
۱. فروع کافی، ج ۵، ص ۶۳.
۲. آبراهام مزلو، روان شناس شخصیت سالم، ترجمه شیوا رویگردان، ص ۱۵۴.
3. همان،ص 164.
4. مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص ۱۹۴.
5. دیل کارنگی و دیگران، رمز موفقیت، ترجمه محمدجواد پاکدل و مسعود میرزایی، ص ۲۲۷.
6. فلر جورج، هنر و علم خلاقیت، ترجمه سید علی اصغر مسدد، ص 79.
7. نورمن وینسنت بیل، معجزه اراده، ترجمه وجیهه آزرمی، ص 85.
8. غرر الحکم، ج ۴، ص ۴۱۵.
9. محجة البيضاء، ج ۶، ص ۵۱.
10. فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 234.
11. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص ۱۷۶.
12. سید مجتبی موسوی لاری، رسالت اخلاق در تکامل انسان، ص 345.