
مدرنیته و خانواده
نگاهی به سبک زندگی مدرن و عدم امنیت روانی و اخلاقی خانواده
«ماکس وبر» جامعهشناس آلمانی میگوید: «دنیای قدیم که لبریز از باورهای دینی بود؛ با آمدن مدرنیته جای خود را به جهانی سرد و عقلانی سپرده است.» برای جامعۀ در حال گذار ما چنین تعبیری بسیار ملموس است و حتی تجربۀ زیستهمان هم آن را تأیید میکند. مدرنیته در بسیاری از ساحتهای زندگی فردی و اجتماعیمان نفوذ کرده و شاید عمیقترین ردپایش را بشود در خانوادهها پیدا کرد. گرچه نمیتوان تأثیر مثبت آن را در زندگی امروزی انکار کرد؛ اما اگر بخواهیم دو وجه مثبت و منفی را در دو کفۀ ترازو بگذاریم و با هم مقایسهشان کنیم؛ میبینیم کفۀ منفی سنگینتر خواهد بود. از مهمترین تأثیرات مدرنیته بر سبک زندگی خانواده، میتوان به این موارد اشاره کرد:
تغییر در ساختار خانواده
تغییر در ساختار خانواده، در دو حوزۀ اقتدارگرایی و فردگرایی در خانوادهها رخ میدهد. در خانوادههای سنتی معمولاً خانواده از نوع گسترده بود؛ یعنی بیش از دو نسل در کنار هم و در یک خانه زندگی میکردند. خانواده شامل پدربزرگ، مادربزرگ، پدر، مادر و فرزندان مجرد بود. پسران هم در صورت تاهل در کنار خانوادۀ پدریشان به زندگی ادامه میدادند. در نتیجه نوهها هم در همان خانواده رشد و زیستجمعی را تجربه میکردند. در چنین خانوادههایی مردان نانآور خانه بودند و زنان مسئولیت رسیدگی به خانهداری و تربیت فرزندان را بر عهده داشتند. نقش فرزندان هم به همین ترتیب همکاری با خانواده بود: پسران در کارهای بیرون و در کنار پدران؛ و دختران در خانه و همپای مادران. در خانوادههای سنتی پدر و مادر در رأس تصمیمگیری خانواده بودند و فرزندان در مراتب بعدی. در خانوادۀ سنتی به جای علایق فردی، علایق جمعی، سنتی و خانوادگی اولویت داشتند.
اما در گذار سنت به مدرنیته، ساختار خانواده از گسترده به هستهای تغییر شکل یافته و شاهد افزایش خانوادههای تکوالد، تکنفره و… هستیم. در این خانوادهها اولویت با ارزشها و خواستهای فردی است. فردگرایی و سرمایۀ اجتماعی با هم نسبت معکوس دارند. در هر جامعهای که فردگرایی افزایش یابد؛ میزان سرمایۀ اجتماعی کاهش مییابد؛ چون شاخص سنجش سرمایۀ اجتماعی، اعتماد به دیگران، مشارکت در فعالیتهای گروهی و قبول تعهد در قبال آنهاست. در نتیجه با تغییر در ساختار خانواده میتوان به کاهش نقش حمایتگری خویشاوندی، کاهش گفتمان خانوادهگرایی، تضعیف پیوندهای خانوادگی، عدم انتقال فرهنگ، زبان و باورها از خانواده به نسل جدید، فردگرایانهشدن ازدواج و کاهش فرزندآوری اشاره کرد.
تغییر در فرهنگ خانواده
شیوۀ همسر گزيني و آداب و رسوم ازدواج
تغيير در آداب انتخاب همسر و ازدواج از ديگر حیطههای مورد هجوم مدرنيته است. متأسفانه جامعه کنونی، مشابه جوامع غربی شده و نقش مؤثر والدين و بزرگترها در انتخاب همسر، کمرنگ و کمرنگتر شده است. انتخاب همسر از شکل سنتی خود خارج شده و آشنایی از طریق خود جوانان با روشهایی مانند آشنایی در محل کار و از طریق فضای مجازی، صورت میگیرد. یادمان باشد بهطور معمول سنتها بر پایۀ ارزشهای دینی و یا عرف و هنجارهای درست اجتماعی شکل گرفتهاند. نفي آنها به ایجاد شکافهایی میان والدين و فرزندان منجر میشود که باعث تضعيف ارتباطات عاطفي والدين و فرزندان و كاهش اقتدار والدين در خانواده خواهد شد.
افزایش استفاده از رسانهها و فضای مجازی
رسانهها عوامل مؤثری در انتقال فرهنگ و اصول تربیتی درست در جامعۀ مدرن هستند و همانقدر که میتوانند اثر مثبت داشته باشند؛ اثر مخرب هم دارند. استفاده از اینترنت، ماهواره و بهطور کلی رسانهها و فضای مجازی، درست مثل تیغ جراحی است. اگر بلد نباشیم استفاده از آن را مدیریت کنیم؛ هنگام استفاده از آنها، زخمهای عمیقی ایجاد میشود که به راحتی قابل درمان نیست. از جمله آسیبهای آنها میتوان به کاهش ارتباطات عاطفی بین افراد خانواده وکاهش تعاملات مثبت اجتماعی اشاره کرد. بهعنوان مثال آمارها نشان میدهد هرچه حضور در شبکههای اجتماعی افزایش یافته؛ دیدارهای خانوادگی و دوستانه نیز کاهش یافته است؛ و به دنبال آن، تنهایی و بحرانهای روحی ناشی از آن، رو به افزایش است.
كاهش روابط عاطفی
در دین اسلام همواره به خوشخلقی و داشتن رابطۀ حسنه در جامعه تأکید شده است. این توصیه در خانواده و میان زوجین، والدین و فرزندان نقش بسیار پررنگتری دارد. چنانچه پیامبر اسلامh دربارۀ رابطۀ همسران میفرمایند: «لبخندهاي زن و شوهر به هم، هنگام برخورد با يكديگر يا هنگام خداحافظي، صدقه است و به اندازة انفاق در راه خدا ارزش دارد.» (كافي، ج 5، ص 569) و یا دربارۀ رابطۀ پدر و مادر با فرزندان میفرمایند: «نگاه محبتآمیز فرزند به پدر و مادر عبادت است.» (بحارالانوار، ج 71، ص80) و در مقابل «بوسیدن فرزند سبب افزایش درجات پدر و مادر در بهشت میشود.» (وسایلالشيعه، ج 21، ص 485) مبنای چنین توصیههایی در دین اسلام، افزایش کیفیت روابط عاطفی در خانواده و قوام و استحکام آن است. با وجود چنین خانوادههایی، جامعه نیز از پشتوانۀ محکمتر روانی، و سلامت اخلاقی برخوردار خواهد شد. در حالیکه با ورود فرهنگ غربی و تسلط مدرنیته، روزبهروز نهاد خانواده رو به تضعیف است و روابط گرم و امن خانوادگی، جایش را به اصالت فردی و اولویتهای مادی داده است. پیامد چنین تغییراتی به صورت بزهکاری یا افسردگی در نوجوانان و جوانان بروز مییابد.
افزایش طلاق
اگر بخواهیم الان را با زمان گذشته مقایسه کنیم؛ یکی از شاخصهایمان زیادشدن میزان طلاق است. این اتفاق در تمام دنیا در حال افزایش است و متأسفانه در جامعۀ ما نیز. آمارهای ارائه شده از سوي دفتر آمار و اطلاعات جمعيتي سازمان ثبت احوال كشور، نشان میدهد در دهههای اخیر طلاق رشد چشمگیری داشته است. دلیل چنین افزایشی، تأثیر مدرنیته بر فرهنگ جوامع است. با کمرنگشدن ارزشهای دینی، لذتطلبی و مصلحتگرایی فردی اولویت و اصالت مییابند. در نتیجه افراد در روابط خود صرفاً نگاه مادی و جسمانی دارند و همهچیز را در آسایش خود به تنهایی میبینند. حلقۀ مفقودۀ چنین روابطی، معنویت و گزارههایی مانند از خودگذشتگی است. معلوم است با چنین نگاهی، افراد اگر وارد زندگی مشترک شوند؛ روابطشان بسیار آسیبپذیر خواهد بود و با دیدن کوچکترین نارضایتی، به دنبال طلاق و جدایی هستند.
افزایش سن ازدواج و کاهش فرزند آوری
بالارفتن سن ازدواج هم یکی دیگر از پیامدهای مدرنیته است. چرا که با افزایش رفاه و توسعۀ فردگرایی، هم نرخ ازدواج کاهش مییابد و هم کسانی که ازدواج میکنند یا در سن بالا اقدام میکنند و یا تمایلی به فرزندآوری ندارند. تمام این عوامل منجر به کاهش زاد و والد و پیرشدن جمعیت خواهد شد. مبنای چنین تفکراتی باز هم اصالت لذت، رفاه و فردگرایی است. در یک جامعۀ مدرن افراد کمتر حاضر میشوند بدون تمکن مالی، داشتن امکانات و لوازم لوکس، یک زندگی مشترک را شروع کنند. یا به نظرشان داشتن فرزند، مانعی برای تفریح، تحصیل و لذت دونفره است.
حال چه باید کرد؟ در روزگاری که هرچه درجۀ مدرنیته افزایش مییابد؛ خودبیگانی و از درونگستگی هم بیشتر میشود و آدمها بیشتر به هم بیاعتنا میشوند؛ چه خوب است سنگر خانواده را محکم حفظ کنیم. ما به بودن در کنار هم نیاز داریم.