
کسب مهارت زنان در زندگی خانوادگی
خانواده در سراسر دنیا از اهمیت زیادی برخوردار است و در ایران، به دلایل فرهنگی و دینی این اهمیت دوچندان میشود. سوءتفاهمها و فروپاشي خانواده، ميتواند آثار زيانباري برای همسران، فرزندان و در نهایت جامعه به دنبال بیاورد. با اين حال، رويکرد ارایه خدمات در ايران، در حوزه مسایل خانواده بيشتر جهتگيري «درماني» دارد و لازم است «پيشگيري»، «آموزش» و «پربارسازي ازدواج»، بیشتر مورد توجه نهادهای فرهنگی بهویژه رسانهها قرار گیرد؛ چرا که لازمه موفقيت در هر امري «آگاهي» است و عدم آگاهي، ضربه بزرگی است که بر پيکره هر اقدامي وارد ميشود. «پيمان ازدواج» بيش از هر امري نيازمند تجهيز طرفين آن به آگاهي در زمينه مهارتهاي «شناختي»، «ارتباطي»، «رفتاري» و «مهارت حل تعارض» است. مهارتهای همسری با يکديگر پيوستگي زیادی دارند و کسب هر يک از مهارتها با یادگیری و بهکارگیری ساير مهارتها دستيافتني است. بنابراين به مهارتهای مهم در برقراری ارتباط سازنده بین همسران اشاره ميشود:
مهارت شناختي
مهارت شناختي به معنی آگاهی و استنباط صحیح و واقعبینانه از وظایف خود و همسر در زندگی زناشویی است. این شناخت دو جنبه دارد: یکی شناخت وظایف «خدماتی» خود و همسر است که به طور روزانه برای ایجاد «آسایش» در خانواده انجام میگیرد؛ و جنبه دیگر آن، شناخت سهم عاطفی خود و همسر در ایجاد «آرامش» و صمیمیت است. این جنبه از شناخت با آگاهی از ویژگیهای ذاتی زن و مرد و ویژگیهای خاص همسر ارتباط مییابد. مهارت شناختی در درک مسايل زناشويي اهميت زيادي دارد. با افزايش شناخت و آگاهي، از باورهاي غيرمنطقي و خطاهاي شناختي جلوگيري به عمل ميآيد.
نتايج تحقيقي در ايران، نشان ميدهد که ميزان باورهاي غيرمنطقي، نظير: «انتظار ذهنخواني از همسر»، «باور به تخريبکننده بودن مخالفت» و «باور به عدم تغییرپذیری همسر» در زنان متقاضي طلاق، بيش از ساير زنان است.
«باور به تغييرناپذيري همسر»، یعنی اعتقاد به عدم قابلیت همسر در تغییر رفتارهای نامطلوبش. این باور، مصالحه با همسر را ناممکن میکند. «توقع ذهنخوانی» یکی دیگر از باورهای غیرمنطقی زوجین است. طرفینی که چنین باوری دارند انتظار دارند که بدون بیان خواستهها و نظراتشان، همسرشان احساسات، افکار و نیازهای آنها را بداند و برآورده کند؛ که انتظار غیرواقعبینانه است. «باور به تخریبکننده بودن مخالفت» نیز به معنای تفسیر منفی اختلاف نظرهاست. اصلاح برداشتها و اسنادهاي غلط زن و شوهر از رفتار يکديگر، باعث رفع سوءتفاهم، کاهش رنجشها و توجه به جنبههاي مثبت رفتار يکديگر ميشود.
بازسازي باورهاي غيرمنطقي اهميت زيادي دارد. اين باورها ممکن است ريشه در سنت و فرهنگ گذشته داشته باشد. در بين باورهای غلط، خطاي «کنترل بیش از حد مرد توسط زن» و «سرزنششدن زنان توسط شوهران»، بيش از ساير باورها در بين زوجين ايراني وجود دارد. در تبيين اين نتيجه چنین برداشت میشود که شرايط تربيتي و فرهنگي جامعه ما به گونهاي است که غالب افراد، زنان و مادران را مسئول تمام اتفاقات و تغييرات در خانواده ميدانند. اين نگرش ریشه در این باور دارد که زن و مادر ميتواند و بايد شوهر و فرزند خود را تغيير دهد و کنترل خود و ديگران را در دست داشته باشد. بر اساس نتايج یک تحقيق، احتمال خطاي شخصيسازي و کنترل در زنان بيشتر و در مقابل، عمل سرزنش توسط مردان (در صورت بروز هر ناهنجاری) و عدم پذيرش مسئوليت در مردان، به دليل شرايط تربيتي رايجتر است. اگر چه تغيير باورها به آساني امکانپذير نيست؛ اما آموزش مهارتهاي شناختي، تأثيرات مثبتي بر روابط زوجين دارد. آموزش مهارتهاي شناختي و تغيير تفکرات غيرواقعبينانه، تأثيرات مثبتي بر رضایتمندي زناشويي و اصلاح تفکرات غيرواقعبينانه داشته است.
مهارت رفتاري
مهارتهاي رفتاري، یعنی انجام رفتارهایی که موجب ايجاد احساس خوشايند و هيجان مثبت در همسر ميشود. اين مهارتها، منجر به مبادله رفتارهاي مثبت و کاهش رفتارهاي منفي طرف مقابل ميشود. افزايش تبادلات رفتاري مثبت، نيازهاي عاطفي- رواني همسران را ارضا ميکند و باعث ايجاد احساس مثبت در آنها نسبت به يکديگر ميشود.
درگيرشدن با مشکلات زندگي و نيز کماهميت پنداشتن لزوم کسب مهارتهاي رفتاري، از عواملي است که به کاهش تقويتکنندههاي رفتاري کمک ميکنند. از سوي ديگر، بروز تعارضات و حل نکردن آنها، باعث افزايش دلخوري و احساسات منفي و در نتيجه عدم تمايل به انجام رفتارهاي خوشايند ميشود.
رفتارهاي خوشايند طيف گستردهاي دارد از قبيل: انجام خدمتي به همسر، دادن هديه، رفتار يا گفتار مثبت غيرمنتظره و… غیره. تجهيز زوجين به مهارتهاي رفتاري در وهله اول نيازمند شناخت جنس مخالف و در مرحله بعد نيازمند شناخت روحيات و خواستههاي همسر است. مهارتهاي رفتاري نظير تهیه غذای مطبوع برای همسر، هدیهدادن، تقدیم گل، نوشتن پیامهای مثبت و عاشقانه و… غیره شايد در ظاهر امر از امور پيشپاافتاده محسوب شود؛ ولي آثار تربيتي ويژهاي دارد. براي مثال در روايات تأثير هديه در کينهزدايي مورد توجه قرار گرفته است. هرگاه فردي کينه همسرش را در دل داشته باشد، اميد به سازگاري آنها و ايجاد آرامش در محيط خانواده از بين ميرود، چه بسا تقديم هديه، آنچنان معجزه کند که کينه ديرينه از رابطه رخت بربندد. چنانچه رسول مکرم اسلام ميفرمايد: «به يکديگر هديه دهيد تا زمينهساز محبت شما به هم شود. همانا هديه کينهها را از بين ميبرد.» (کليني،1365، ج5 ، ص144)
مهارتهاي رفتاري به تقويت ارتباط عاطفي همسران ميانجامد و سازگاري ميان زوجين را افزايش ميدهد. عدم آگاهي همسران به مهارتهاي رفتاري، به سبک زندگي آنها مربوط است. به نظر ميرسد در جامعه ما، رفتارهاي لذتبخش روزانه همسران نسبت به يکديگر، جزء عادات تربيتي در رفتار نيست و حتي نگرشها و تعبيرهاي منفي (مثل لوسبازي يا بچهبازي) نيز در مورد اين رفتارها وجود دارد. در تبيين اين موضوع، عدم شناخت دقيق همسران از يکديگر و تفاوتهاي فردي در تقويت و تنبيه را نبايد ناديده گرفت. بسياري از همسران، نسبت به آنچه براي طرف مقابل تقويت يا تنبيه است، آگاهي ندارند. شايد علت اين است که صراحت در بيان خواستهها و انتظارات از همسر، در اين فرهنگها پسنديده نيست و زوجين همچنان به «توقع ذهنخواني» ادامه ميدهند.
مهارت ارتباطي
عمق ارتباط دو فرد به توانايي آنها در انتقال روشن، صحيح و مؤثر افکار، احساسات، نيازها و خواستههايشان بستگي دارد. مهارتهاي ارتباطي شامل صحبتکردن، گوشدادن و ارتباط غيرکلامي است. مهارت «صحبتکردن»، شامل توانايي در «بيان احساس»، «ابراز خواسته و نياز» و«طرح انتقاد و شکايت» به شکل اصولي است. مهارت «گوشدادن»، اصول گوشدادن همدلانه به احساسات، نيازها و انتقادها را به همسران ميآموزد. مهارت «غيرکلامي» عبارت است از پژواک بدني مناسب، هنگام برقراي ارتباط همسران با هم.
نتایج بهدست آمده از پژوهشها بدین ترتیب است که توانمندی زوجین در مهارت گوشدادن، صحبتکردن و مهارت غیرکلامی، ارزیابی و سپس میزان رضایت آنها از زندگی زناشویی بررسی شده است. این تحقیقات رابطه مستقیم بین مهارتهای ارتباطی همسران و رضایت آنها از رابطه با همسر را به اثبات رساندهاند. مهارت ارتباطی درمان روابط توانسته است مشکلات مربوط به عدم توافق، علاقه، محبت و تعهد زوجين را بهبود بخشد.
مهارت حل تعارض
مشکلات و تعارضهاي حل نشده، اغلب باعث تقابل منفي در روابط زناشويي و بروز احساسات و نگرشهاي منفي در همسران ميشود. بنابراين، يادگيري مهارتهاي حل مسأله و حل تعارض، پيامدهاي منفي اختلاف سلیقه و اختلاف نظر را کاهش ميدهد. لازمه تبحر همسران در مهارت حل تعارض، کسب مهارتهاي شناختي، ارتباطي و رفتاري است. اين مهارتها علاوه بر کاهش زمينههاي تعارض، به مديريت و حل تعارض نيز کمک ميکنند.
*تجهیز همسران به مهارتهای یک زندگی خانوادگش موفق و ازدواج مناسب، با مطالعه کتب علمی، دینی و روانشناسی تا حدود زیادی ممکن میشود؛ اما از مسئولیت مسئولان و نهادهای فرهنگی در زمینه آموزش مهارتهای ازدواج به زوجین و بهویژه جوانان در سن ازدواج، نمیکاهد.