
حدیث روز
یا ضامن آهو
کاش پرندهای بودم و هر روز دور گنبد طلاییات میچرخیدم. راهم دور است و دل تنگ شما هستم. هر روز صدای نقارهها توی گوشهایم میپیچید و من از دور به شما سلام میدهم. دوست دارم بیایم و دستهایم را در ضریح گره بزنم. صورتم را روی ضریح بگذارم و اشک بریزم. بازهم با شما حرف بزنم و از دلتنگیهایم بگویم. یا ضامن آهو، منهم آهوی شما هستم. از بلاها و سختیهای دنیا نجاتم بده و دستم را بگیر.
بچه که بودم، توی بغل مادرم میرفتم تا دستهای کوچکم به ضریح بخورد. مامان ضریح را میبوسید و به صورت منهم دست میکشید. یا ضامن آهو ما را بطلب و دوباره دعوتنامه بفرست. از بچگی تا الان سر سفره شما بزرگ شدهام.
🎙ارسالی از خانم زهرا عبدی (حسنا)
کد اشتراک 91088