ولایت

اسباب تحقق ولایت

شناخت اسباب و موجبات تحقق ولایت، راه رسیدن به مقام والای ولایت را به انسان نشان میدهد و زمینه را برای «ولیّ الله» شدن هموار می کند.

خدای سبحان راه هایی را ذکر می کند که اگر سالك، آن راه ها را طی کند، به خدا نزدیك می شود و در اثر قرب الهی، هم خود وليّ الله می شود و هم «الله» ولیّ او خواهد شد. انجام هر عملی که في نفسه صلاحیت تقرب به خدا را داشته باشد، و عامل نیز آن عمل را برای خدا انجام دهد؛ یعنی در انجام عمل، هم حُسن فعلی لحاظ گردد و هم حُسن فاعلی، زمینه تقرّب به خدا را فراهم می کند و اگر بنده‌ای به خدا نزدیك شد، می تواند از قرب او بهره بگیرد؛ به عبارت دیگر، هنگامی که انسانِ مؤمن با انجام اعمال صالح به خدا نزديك شد، تحت ولايت خدا قرار می گیرد و از قرب او بهره مند می شود .

انسان آغازگر ولایت

به لحاظ این که ولایت، در نتیجه تقرّب به خدا برای انسان حاصل می شود، باید آغازگر ولایت، انسان باشد، زیرا از طرف خدای سبحان خواه ناخواه – این قرب حاصل است. خداوندی که به همه چیز آگاه است و به همه امور احاطه دارد، معقول نیست که از چیزی دور باشد. از این رو می فرماید: وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ [1]؛ او با شماست ، هر جا که باشید. خداوند با شما معیت قیّومی دارد.

اگر انسانی با انجام کارهایی که موجب قرب وی به خدا می شود، خود را به خدا نزدیك کرد، به آغاز ولایت، یعنی نصرت و محبت راه می یابد.

علّت این که انسان با تلاش به خدا نزديك شده و تحت ولایت خدای سبحان قرار می گیرد، آن است که انسان در ذات خود احساس نیاز و فقر می کند و می خواهد به غنی و بی نیاز محض نزديك شود. همچنین انسان احساس ذلّت می کند و می خواهد، در سایه قرب خدای عزیز به عزّت برسد، زیرا عزّت از آن خدای سبحان است؛ مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلهِ الْعِزَّةُ جَمیاٌ؛[2]. انسان برای رفع ذلت از خویشتن و تحقق عزت در خود، به خدا نزدیک می شود.

امکان ولایت برای انسان

در این جا ممكن است، این سؤال مطرح شود که آیا امکان دارد که انسان به خدا نزدیک شده و به ولایت الهی نائل شود یا خیر؟

در جواب باید گفت: گرچه بر امکان ولایت، هم دلیل عقلی وجود دارد، و هم دلیل نقلی و قرآنی بر وقوع آن دلالت می کند، اما به لحاظ این که دلیل قرآنی وقوع آن را اثبات می کنند، جا برای بحث از امکان آن نیست.

قرآن کریم از این که عده ای اولیای الهی هستند، خبر می دهد و می فرماید: أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ[3] ؛ عده ای از اولیاء الله هستند و لازمه

ولایتشان آن است که خوف و ترس و حزن و اندوه را به آنان راهی نیست، زیرا اگر انسان به خدا نزديك شود، در دژ توحید قرار می گیرد . چنان که امام رضا (ع) فرمود : «لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی»[4] و کسی که در دژ توحید قرار گرفت ، نه چیزی را از دست داده است، تا غمگین باشد و نه چیزی را از دست می دهد، تا هراسان باشد.

حال که ولایت و قرب باید از طرف انسان آغاز شود و وصول به آن برای انسان ممکن است، باید ملاحظه شود که چه چیزهایی موجب می شود که انسان به ولایت نائل شود.

معرفت و اخلاص

مهم ترین عاملی که به منزله فریضه نیل انسان به مقام ولایت نقش ایفا می کند، مسألۀ معرفت و اخلاص در عمل است. اگر انسان به معرفت دست یافت و از اخلاص در عمل برخوردار بود، به ولایت می رسد و ولی می شود.

سرّ این که معرفت و اخلاص در عمل از فرائض سلوك نیل به مقام ولایت است، آن است که انسان دارای دو شأن است، یکی عقل نظری که با آن درستی و نادرستی قضایا را تشخیص می دهد و دیگری عقل عملی که به وسيلۀ آن هرچه را که باید انجام دهد، امتثال و هرچه را که باید از آن اجتناب کند و مرتکب آن نشود، از آن دوری می کند و چون کمال عقل نظری در شناخت خداوند و کمال عقل عملی در اخلاص عمل برای خدا است از این رو، این دو از فرائض سلوك به مقامِ ولایت محسوب می شود.

اصالت معرفت

از فریضه بودن معرفت و اخلاص در مسیر ولایت، نباید تصور شود که آن‌ها درعرض یکدیگرند، به‌گونه‌ای که معرفت همتای اراده و نیت و اخلاص باشد، بلکه این دو بااینکه در هم تأثير و تأثر متقابل دارند؛ یعنی اخلاص از معرفت مایه می‌گیرد و عمل مخلصانه در باروری معرفت تأثیر دارد، امّا درعین‌حال معرفت و شناخت اصل است و نیّت و اراده و اخلاص فرع آن، اخلاص بدون معرفت و فرع بدون اصل حاصل نمی‌شود.

به‌بیان‌دیگر معرفت و اخلاص متفاوتند و تفاوت آن‌ها در این است که اولاً، معرفت اصل است و اخلاص فرع آن. ثانياً، معرفت برای ابد ماندگار است، اما اثر اخلاص با موت پایان می‌پذیرد، زیرا انسان که از نشئۀ دنیا رخت بربست، عمل او از همۀ شئونش، ازجمله اخلاص، منقطع می‌شود، امّا معرفت پس از مرگ شکوفا می‌گردد. گرچه ثمرة عمل و نتیجۀ اخلاص جاودانه خواهد بود .

منابع

[1] – سورۀ حدید، آیۀ 4

2 – سورۀ فاطر، آیۀ 10

3 – سورۀ یونس، آیۀ  62

4 – توحید ، باب ثواب الموحدین، ح23 ، ص25

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا