دل نوشته های شما

باز هم زائرت نیستم از دور سلام

باز هم زائرت نیستم از دور سلام

چقدر دلت زیارت امام رضا
می خواست
اما نمی دونم
چه حکمتی داشت که قسمتت نبود
هیچوقت شرایط برات مهیا نشد
آخر ،تو مادرچند فرزند قد و نیم قد بودی وحس مسئولیت پذیری
وشرایط بد اقتصادی و….
متاسفانه این اجازه را به تو نمیداد که بخاطر دل خودت هم که شده بری زیارت امام رضا، ارادت خاصی به ایشان داشتی …
نام این امام عزیز همیشه ورد زبانت بود…
بچه هاتو بیمه ی امام رضا کرده بودی…
سالها پیش همسرت رو از دست دادی
وتو خیلی دست تنها شده بودی
بدون تکیه گاه و با چنگ و دندون بچه ها رو بزرگ کردی وبه سرو سامان رسوندی…
حالا دیگه مسئولیت هات کم شده بود …
نذر کرده بودی که امام رضا ترا بطلبه،
تا اینکه امام رضا ترا طلبید وتو با یه کاروان زیارتی میتونستی بری مشهد…
شوق رفتنت وصف نشدنی بود دل تو دلت نبود، وقتی برای اولین بار میخواستی بری زیارت امام رضا…
یاد بچگی خودم افتادم ،وقتی می خواستم برای اولین بار برم مدرسه
چقدر ذوق داشتم ،شب قبلش تا صبح نتونستم بخوابم…
ولی افسوس که هیچوقت نرفتی…
یه روز که رفته بودی خونه ی دخترت
ناگهان یه ماشین عین اجل، وسط خیابان سبز شد و با یه تصادف دلخراش برای همیشه ترا از ما گرفت …
آرزوی زیارت هم با تو زیر خاک رفت…
قریب به بیست سال از آن حادثه می گذره
اما برای من انگارهمین دیروز بود.
با خودم عهد کردم هر وقت زیارت امام رضا نصیبم بشه اول نایبُ الزیاره ی شما باشم و به جای شما زیارت کنم بعد برای خودم…

زیارتت قبول مادر جان…!

✍️دل نوشته های من غریب🌱
🎙خانم مینو سلیمی
کد اشتراک:81214

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا