مناسبتی

با کاروان غدیر

برکه

محمدمهدی سیار

ای خوش مسیر برکه … قرار مسافران

آغوش باز کن که رسیده است کاروان

پیغام بازگشت بده هرکه رفته را

لختی درنگ کن که بیایند ماندگان

لختی درنگ کن که جهان ایستاده است

بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان

وقتش شده است برکه کم آب دوردست!

کم کم رسد تلاطم موجت به بیکران

تصویردست کیست در آیینه ات؟ ببین

این دستها رسانده زمین را به آسمان

دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد

دستی به بیعت آور و دریا شوو بمان

 

 

به سختی سوهان، به نرمی حریر

مرتضی امیری اسفندقه

صدای کیست چنین دلپذیر می آید؟

کدام چشمه به این گرمسیر می آید؟

صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟

که بود و کیست که از این مسیر می آید؟

چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟

صدای کاتب و کلک دبیر می آید

خبر به روشنی روز در فضا پیچید

خبردهید: کسی دستگیر می آید

کسی بزرگ تر از آسمان و هر چه دراوست

به دستگیری طفل صغیر می آید

علی به جای محمد به انتخاب خدا

خبردهید: بشیری نذیرمی آید

کسی به سختی سوهان، به سختی صخره

کسی به نرمی موج حریر می آید

کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست

کسی شبیه خودش، بی نظیر می آید

خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت

خبردهید به یاران: غدیر می آید

به سالکان طريق شرافت و شمشیر

خبر دهید که از راه ، پیر می آید

خبر دهید به یاران: دوباره از بیشه

صدای زنده ی یک شرزه شیر می آید

خمِ غدیر به دوش از کرانه ها، مردی

به آبیاری خاک کویر می آید

کسی دوباره به پای یتیم می سوزد

کسی دوباره سراغ فقیر می آید

کسی حماسه تر از این حماسه های سبُک

کسی که مرگ به چشمش حقیر می آید

 

 

غدیر حادثه ای متصل به عاشورا است

محمد جواد غفورزاده

غدیر، خاطری از گل شکفته تر دارد

غدير، یک چمن آلاله زیرپردارد

غدیر، از سفرحجه الوداع هنوز

هزار خاطره ناب در نظر دارد

غدیر، چشم به راه حضور مهمانی ست

که جان عاشق و چشم خدانگر دارد

چه میهمان عزیزی، که در مدينه وحی

غم هدایت و آزادی بشر دارد

غدیر گفت: خدایا چگونه اقیانوس

به سوی «بركه خم» نیت سفر دارد؟

غدیر دید که دستش تھی زبرگ و نواست

زلال روشنی از آب، مختصر دارد

به ماه گفت: برو فرشی از حریربیار

پیام داد به خورشید چتر بر دارد

به غنچه گفت: که در مقدمش تبسم کن

به لاله گفت: که جام گلاب بردارد

غدیر، جلوه سینا به خود گرفته ، مگر

از اتفاق شگفت آوری خبردارد؟

غدیردید، که یکصد هزار دل لرزید

دل است و صحبت دلبر در او اثر دارد

در این مکاشفه، ناگاه دست غیب آمد

که از حقیقت اسلام پرده بردارد

امین وحی خدا گفت: یا رسول الله

بگو که شمس جمال تو یک قمر دارد

کنون که چله نشینان همسفر جمع اند

بگو که جامعه، حاجت به راهبر دارد

بگو به حکم صریح خدا علی مولاست

به هرکسی که ولای پیامبر دارد

عبادت دو جهان، ناز ضرب شصت على ست

بگو کدام جوانمرد، این هنر دارد

حدیث منزلتش را بخوان در این صحرا

تلاوت از لب تو لذت دگر دارد

غدیر و آیه «یا ایها الرسول» و على

چه ارتباط عمیقی به یکدگر دارد

غديرسر به کمند سقیفه و شوراست

غدير حادثه ای متصل به عاشوراست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا