دل نوشته های شما

بخشش را از خورشید بیاموزیم…

✍️دل نوشته های من غریب
از خانم مینو سلیمی
کد اشتراک:81214

بخشش را از خورشید بیاموزیم…

بی قراریم از نا صبوریم می گوید!
دلم، خون گریه می کند از نگاه بی پرده ی دیدگانم…!
و معترض می شود سر، از نافرمانی وگستاخی دستانم…!
شکنجه می شود روح از بی رحمی و بی پروایی زبانم…!
رنج می کشد وبزحمت می افتد جسم از بی مهری و ولع و هوا و هوس طبعم …!
زخمی می شود وگله مند، روان، از هوسهای نفسم!
وهر دو(روح و جسم )
یکی کانون مهر و محبت و ان یکی سنبل تلاش وحرکت وتکاپو، که آدمی را معنا می بخشند.
می میرند و نابود می شوند، این دو بدون هم
و
هر کدام به تنهایی وظایفی دارند که باید انجام دهند.
و این روایت جامعه ی امروز ماست
ازیکدیگر شاکی می شویم.
یکدیگر را آزار می دهیم.
هیچ کدام خود را مقصر ندانسته ودر بر طرف کردن ایرادمان تلاش نمی کنیم.
همیشه طرف مقابل را مقصر می دانیم و
انگشت اتهام را بسوی او می گیریم.
واقعا…
چرا؟ همیشه کاسه کوزه ها را سر یکدیگر می شکنیم…؟!
و خلاصه اینکه همه از هم ناراضی و نا خشنودیم…!
براستی، چرا چنین است…؟!
کاش لحظه ای مکث کنیم…
و بیاندیشیم…
کاش…!
صبوری پیشه کنیم.
مبادا…! با حرکت عجولانه و حرف و سخن نسنجیده حال طرف مقابل را خراب کنیم.
مبادا…! دلش را بشکنیم.
مبادا…!
پیش دیگران خوار وکوچکش بشماریم.
فراموش نکنیم!
که همیشه، شکستنی ها و خراب کاریها مثل روز اول درست نمی شوند.
یادمان باشد، قبل از سخن گفتن چند ثانیه مکث، بعد هم آنرا در دهانمان مز مزه کرده وبعد بر زبان جاری کنیم.
. ❤️❤️❤️

🍁🍁🍁🍁🍁

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا