دل نوشته های شما

برای دوستم که شالشو بر چوب حراج زد

از خانم راضیه فاضل فر
کد اشتراک ۹۱۰۵۳

حیاط خونمون و دستان گره خورده ی من و تو و بقیه دوستامون تو کوچه رو یادته
شعر دختری دارم شاه نداره صورتی داره ماه نداره رو یادته
اونجا که با فیس و افاده میگفتیم شاه اومد بالشکرش شاهزاده ها دور و برش رو یادته
چی شد ؛ ما که همه چی داشتیم . حالا نه شاهی اومده نه شاهزاده ای
چرا خودتو به همه نشون دادی
تو شعرمون قرارمون این بود دخترمونو به کسی بدیم که براخودش کسی باشه آدم حسابی باشه
ولی تو بین ناکسان چه میکنی!
قافیه رو باختیم!
هم تو که خودتو راحت فروختی!
هم منی که جلو فروشتو نگرفتم!
تو برخواهی گشت و دوباره از عمق وجودت یار دبستانی من را با ما خواهی خواند ومن منتظرتوام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا