بهترین واژه دنیا
منتظر آمدنت بودم؛ اولین باری بود که داشتم شیرینی مادر بودن را مزه میکردم. حس خوبی داشت و طمع شیرنیش زیر زبانم مزه کرده بود. تو درون من درست مثل یک ماهی میچرخیدی و دستوپا میزدی. وقتی بهدنیا آمدی؛ تازه جوانه زدم و رشد کردم. صدای اولین گریههایت هنوز درگوشهایم هست. وقتی در آغوشم آمدی؛ آرام شدی و لبخندی زدی. آرامآرام در کنارم قد کشیدی و بزرگ شدی. هر روز منتظر اولین کلمۀ تو بودم. دوست داشتم بارها و بارها این کلمه را تکرار کنی. وقتی زبان باز کردی و گفتی: «مامان» باز جوانه زدم و حس طراوات و شادابی داشتم. دوست داشتم کنارت بنشینم و بازهم همان کلمۀ شیرین را از زبان خودت بشنوم. آن موقع فهمیدم، تو من را در یک کلمه خلاصه کردی و آن کلمه بهنظر من بهترین واژۀ دنیا است. وقتی میخواستی تاتیتاتی کنی؛ دستهای من را میگرفتی و تا بتوانی راه بروی. خوشحال بودم بازهم تو همان کلمه را به زبان آوردی و از من کمک میخواستی.
تقدیم به تمام مادران دنیا که قطعهای از بهشت زیر پایشان است.
زهرا عبدی ( حسنا )
کد اشتراک ۹۱۰۸۸