تاریخ

تاریخ به توپ بستن حرم امام رضا(علیه السلام)

خوشم نمی‌آید این‌قدر از فرنگ تعریف کنند باید ایران را چون فرنگ ساخت.

 این گفته‌ی رضاشاه است به علی دشتی روزنامه نگار.وقتی در سال ۱۳۱۳ شمسی، با هماهنگی نخست‌وزیر فروغی، سفری چهل روزه به ترکیه می­رود،پس از بازگشت  تصمیم به انجام کارهایی می گیرد تا ایران را از مظاهر تمدن بهره‌مند گرداند. تغییر کلاه ، کشف حجاب، تأسیس دانشگاه ،جشن هزاره فردوسی، از آن جمله‌اند. در پشت این صحنه اما سناریویی جریان دارد که با به قدرت رسیدن رضاخان، به‌طرز زمان‌بندی‌شده به اجرا در ­آمده است. هرچند موضع­گیری تند آیت‌الله بافقی، باعث شده که طرح حجاب زدایی به تعویق بیفتد.

اینک کلاه شاپو به سر گذاشتن با حکم فروغی اجباری شده است.

مردم با این دستور جدید دولت با بی‌میلی برخورد می‌کنند.دولت مجبور می‌شود کارمندان را وادار به سر گذاشتن کلاه بین‌المللی بنماید. مطبوعات سیل تبلیغات خود را درباره مزایای  این کلاه سرازیر می‌کنند و شاه را مورد ستایش قرار می‌دهند که چنین سریع  ملت ایران را به قافله تمدن می‌رساند. روزنامه ها خبرمی­دهند استقبال مردم همچنان ادامه دارد. جشن‌ها برای تغییر کلاه برپا می‌شود. دولت  آداب استعمال کلاه بین‌المللی را منتشر می‌سازد.

با اجباری‌شدن کلاه بین‌المللی، زمزمه‌های حجاب زدایی بلند است.

نطق‌هایی ایراد می‌گردد و جشن‌ها و میتینگ‌هایی تشکیل می‌شود تا زمینه پذیرش مردم را فراهم آورد. جشنی با حضور علی‌اصغر حکمت وزیر معارف در شیراز برپا می­گردد. در بخشی از این جشن دختران بر روی صحنه، نقاب از چهره برمیگیرند و با آهنگ، رقص و پایکوبی می­­کنند. برخی از مردم به اعتراض مجلس ترک را می­گویند. روز بعد تعدادی از مردم در مسجد وکیل گرد هم می­آیند و حسام‌الدین فالی از علمای شیراز، اعمال جشن را تقبیح و محکوم می­کند. پس ازآن فالی زندانی می­شود.

اجرای حکم در مشهد اما مشکل است.

متدینین و مجاورین به جنب و جوش افتاده اند. عنوان «مَن تَشَّبَهَ بِقََومٍ فَهُوَ مِنهُم» را پیش گرفته و بنای اعتراض را گذارده اند. به دستور پاکروان، شهربانی برای به‌کارگیری کلاه فرنگی در مقام اعمال قدرت برمی­آید و به دریدن کلاه سابق و بازداشت افراد بی‌کلاه، اقدام می­کند.

روحانیت پس‌از شنیدن زمزمه‌ی دولتی ها جمع می‌شوند و به‌طور مخفی جلساتی برگزار می‌کنند.

منزل آیت‌الله یونس اردبیلی، محل دیدار روحانیون است. علما درجه اول حوزه­ ای مشهد در این جلسات شرکت می‌کنند. در یکی از این جلسات پیشنهاد می‌شود که حاج حسین قمی به تهران برود و با رضاشاه وارد مذاکره شود. ایشان با این پیشنهاد موافقت می‌نماید و با نیت منصرف کردن شاه به تهران می­رود . پس‌از آمدن به تهران در باغ سراج الملک شهر ری بازداشت و ممنوع‌الملاقات می‌شود.

در مشهد اجتماعات هر لحظه وسیع‌تر و اعتراضات گسترده‌تر می‌گردد.

سخنرانان کلامشان آتشین‌تر و مردم شعارشان تندتر می‌شود. شهربانیِ مشهد وعاظ را دستگیر می­کند . تلگرافی به امضای هشت تن از علما برای منصرف کردن شاه فرستاده می­­شود. قرار است شیخ مهدی واعظ و شیخ عباسعلی محقق در مسجد گوهرشاد به منبر بروند و مردم را بیدار سازند. صبح روز جمعه بیست تیر   1314قزاق های مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شده بی‌محابا  مردم را به گلوله می بندند. باوجود یکصد نفر کشته و زخمی،  اما مردم متفرق نگشته و مقاومت می‌نمایند. قزاق ها علی‌الظاهر می‌گریزند.

 مردمِ اطرافِ مشهد، با داس و چهارشاخ و بیل به ‌طرف مسجد سرازیر می‌شوند.

 مسجد گوهر شاد لبریز از جمعیت می‌شود. روحانیون از  توطئه‌های رژیم سخن می­گویند.غذای مورد نیاز متحصنین از بیرون توسط پشتیبانان نهضت می‌رسد. زنان خواستار شرکت در نهضت اند. مسجد پیرزن در وسط مسجد گوهرشاد با زدن چادری برای زنان آماده می‌شود. نواب احتشام رضوی برای زنان سخنرانی می‌کند. در مسجد دیگر جای سوزن انداختن نیست. شعارهای ضد سلطنت و ضد کلاه بین‌المللی و ضد حجاب زدایی داده می‌شود.

مرکز تلفن و تلگراف‌خانه‌ی مشهد شاهد رفت‌وآمد نمایندگان حکومت است.

شاه دستور می­دهد متحصنین را تار و مار نمایند. سران قشون و شهربانی نیروهای را هماهنگ می‌کنند. قرار است بعد از نیمه‌های شب کشتار آغاز شود. قبل‌ازظهر قزاق ها در شهر و در نقاط حساس مسجد گوهرشاد مستقر می‌شوند و مسلسل‌های سنگین را بر بام‌های مشرف به حیاط گوهرشاد می­ برند. اسدی نایب‌التولیه  شایعه می‌کند برای حفاظت از بانک‌ها آمده‌اند.او به دروغ  به مجتهدین پیام می‌فرستد که شاه تلگراف آنها را پاسخ گفته است؛تشریف بیاورید برای مذاکره. با این حیله مجتهدین را از کشیک‌خانه‌ی مسجد به دارالتعلیم می‌کشاند.

توپ‌های سنگین در خیابان تهران روبروی مسجد گوهرشاد  استقرار یافته است.

 در ذهن مردم مشهد هجوم روسیه را دوباره زنده می­شود. پاسی از نیمه‌های شب 12 ربیع‌الثانی گذشته است که صدای غرش مسلسل‌های  آسمان را به لرزه می­اندازد و قشون به فرماندهی مطبوعی برای فتح گوهرشاد به حرکت درمی­آید. عده‌ای از مأمورهای مخفی قبلاً وارد مسجد شده­اند و قراراست راه‌ها را برای ورود نیروهای به داخل مسجد بازکنند.ماموران اسلحه به دست پا به مسجد می­گذارند و کاری­ می­کنند که روس‌ها نکرده بودند.

در سپیده صبح نه صدای گلوله‌ای است و نه صدای یا علی.

قزاق ها پا بر روی کشته‌­ها می‌گذارند و  به دنبال کسانی­ اند که از گلوله­ها  به‌دور مانده‌اند. با کشته شدن بیش‌از دو هزار تن و اسیر کردن هزار و پانصد نفر  قلب مقاومت مسجد گوهرشاد  درهم می­ شکند. شش کامیون جنازه­ها  را می­برند و زخمی‌ها را همراه کشته‌ها در گودالی در محله خشت‌مال‌ها و باغ خونی مشهد دفن می­کنند. ساعتی پس‌از فاجعه بازداشت روحانیون شروع می‌شود و عده‌ای مخفی‌شده یا می­گریزند. تعدادی از مدارس دینی تخریب می­شوند و سا­یه خفقان بر آسمان مقاومت مشهد گسترده می­شود.

[قبل از بک آپ]

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا