خلصنا من النار یا رب

22 فروردین, 1402

زمان مطالعه یک دقیقه

الغوث الغوث الغوث
خلصنا من النار یا رب!
خدایا…!
من همان بنده ی بیچاره ی توام
ماه رمضان آمد اما من هنوز دست از گناه بر نداشتم…
شب قدر هم آمد اما من عاصی هنوز آلوده به گناهم.
هنوز به دنیا چسبیده ام
خدایا!
من نشدم اونی که تو می خواستی
حق داری از من روسیاه رو برگردانی
اگر یه قطره اشک رو چشام بود،
شرمنده نبودم
خدا یا چه شد که از درگاهت رفتم؟!
گناه منو عوض کرده، خدایا خودت به دادم برس…!
من بدم
ولی تو خوب…!
به دادم برس! ای خوب من!
خدایا بنده ات به غیراز تو کسی رو نداره
تو خوب می دانی..
به حق لحظه ای که زینب کنار بستر بابا نشسته و
گفت بابا جان! با شنیدن ناله های شما یاد اون شبی افتادم که مادرم زهرا را از دست دادم…
اشکهای بابا بی اختیار سرازیر شد و به یاد فاطمه ی زهرا (س)سخت گریستند…
آخر… علی بدون زهرا تو این دنیا چگونه می تواند زندگی کند و نفس بکشد…؟! 😭😭😭😭
یا الله… 🏴