داستان و حکایت

دزد محروم است از رزق حلال

سرکار خانم مینو سلیمی
کد اشتراک:81214

روزی امیر مومنان حضرت علی (ع)درب مسجد از اسب خود پیاده شدند، آن را به شخصی سپرده وخود وارد مسجد شدند.
آن شخص افسار اسب را از او جدا کرده اسب را به حال خود رها کردوبا افسار به سرعت از آنجا دور شد.
بعد از مدت کوتاهی امام از مسجد بیرون آمدند، در حالی که در دست خود دو درهم آماده داشتند تا به آن شخص در مقابل نگهداری از اسب بدهند.
حضرت دیدند که اسب بدون افسار رها شده وآن جا ایستاده است. نگاهی به اطراف کردند، کسی نبود.
امام سوار اسب شده و رفتند.
دو درهم را به غلام خود دادند که برای اسبش افساری بخرد.
غلام دو درهم را گرفت وبه بازار رفت و همان افسار را در دست یک نفر دید، معلوم شد که سارق آنرا به دو درهم به آن مرد فروخته واز آنجا رفته است. چون غلام به خانه برگشت، ماجرا را برای امام تعریف کرد.
امام فرمودند:جز این نیست که بنده رزق حلال را بواسطه ی صبر نکردن و شتاب کردن، بر خود حرام می کند. در حالیکه بیشتر از آنچه که خدا برایش کنار گذاشته، بدست نیاورده وخود را به گناه آلوده کرده است.

منبع روایت : از کتاب گناهان کبیره
نوشته ی : آیت الله العظمی
حاج سید عبد الحسین دستغیب
صفحه ی : 436

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا