شعر و ادبیات

روز های کودکی

روز های کودکی

روزهای گیلاس زارها

کنار رودخانه

 روزهایی که آفتاب بوی بی خیالی میداد

و فقط برای ما، نور می افشاند

 روزهای گناهان معصوم بچگانه روزهای فرار از خانه

و قرارهای کودکانه

روزهای تابستان های بادبادک

 روزهای بعدازظهرهای پاک

در زیرزمین های نمناک

روزهایی که یزید، رفيق شاير فرنگ بود

 و شمر، پاسبان محله

 روزهایی که عشق در گل های قرمز پیراهن

و لای کاغذپاره های عطرآلود

سر کوچه، دست به دست می شد

 روزهای عشق هایی

به درازای پنجره تا حیاط همسایه

 روزهای حرف زدن با بره ها

روزهای آرزوی آشتی

 با پرنده ها

روزهایی که گنجشک ها

آشناترین های باغ بودند

 وسارها

برادرهای ناتنی کلاغ بودند

روزهایی که مادربزرگ ها،

وقتی می مردند،

به دیدن خدا می رفتند

روزهایی که بادبادک ها

با نفس فرشته ها هوا می رفتند

آه

روزهای خواستن

و توانستن

علی موسوی گرمارودی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا