تاریخ

صلح حدیبیه دستاوردی بزرگ برای مسلمانان

در سال ششم هجرت برگی جدید از تلاش پیامبرخدا (ص)در مبارزه با شرک ورق خورد که با گذشته متفاوت بود. تجربه قریب به بیست سال مبارزه نشان می‌داد که قریش توان براندازی اسلام را از دست داده‌ بود.آنها که در پی جنگ بی حاصل و تجارت نا امن نبودند، بهتر می دیدند که در مورد صلح هم فکر کنند. در این حال، مسلمانان  که سه جنگ بزرگ با  قریش و غزوات و سرایا بسیار با قبایل را گذرانده بودند به امری بزرگ تر نبرد مامور شدند.

زمانی‌که سپاهیان شکست‌خورده­ی احزاب از دیوارهای مدینه دور ‌شدند، رسول خدا (ص) فرمودند:«از این پس آنان به جنگ ما نخواهند آمد و این ما هستیم که به جنگ ایشان خواهیم رفت.»

سرانجام بشارتی بزرگ فرارسید . خوابی که حکایت از ورود به حرم با سرهای تراشیده و کلید خانه کعبه در دست می کرد، نشانه­ی  تحقق نزدیک وعده ایشان بود. به‌دنبال آن اعلام شد مردم برای انجام عمره مهیا شوند؛ بی‌سلاح و تنها با یک شمشیر غلاف شده. درحالی‌که در دل‌های مسلمانان تردیدی نسبت به وعده پیروزی خداوند نبود، بیش ‌از هزار و چهارصد نفر از مسلمانان عازم مکه شده‌اند.

با این وجود بدویان اطراف مدینه دعوت پیامبر را برای همراهی نپذیرفتند زیرا می پنداشتند که به کاروانی بی‌بازگشت می نگرند. در ذی الحلیف که بعدها به مسجد شجره معروف شد رسول خدا (ص) لباس احرام پوشید. به هفتاد شتری که به‌همراه برداشته بودند نشان قربانی زدند. دستور داده شد که شتران را در جلو برانند تا به افرادی که خبر حرکت آنها را به قریش می‌رسانند، بفهمانند که به قصد جنگ بیرون نیامده‌ اند.

خبر نزدیک شدن مسلمانان به قریش رسید.آنها از ترس این که حیثیتشان را با ورود مسلمانان به مکه از دست دهند، هم‌پیمانانشان را از  ثقیف و احابیش به یاری طلبیدند. خالدبن‌ولید  با دویست سوار راهی منطقه غمیم شد. مشرکان کودکان خود را برداشته و در وادی بلدح که در راه خروج مکه به سمت حدیبیه بود مستقر شدند. جاسوسانی نیز بر کوه‌های اطراف گماشته شدند تا مراقب حمله مسلمانان از نواحی مختلف باشند. در مکه به‌وفور شترانی  برای اطعام اعراب ذبح ‌ شد تا  آنها را به شهر جذب کنند.

به دستور رسول خدا (ص) کاروان با راهنمایان بنی اسلم از بیراهه  رهسپار  مکه شد تا با جنگجویان قریش مواجه نشوند. در طی مسیر نماز خوف به‌جا آوردند که مراقب حملات احتمالی دشمن از اطراف باشند. شتر پیامبر در عصفان بر زمین نشست و مسلمانان با فرمان ایشان فرود آمدند. چاه خشک آن منطقه پر از آب شد و همه سیراب شدند. بنی خزاعه، بدیل بن ورقا و فرستادگان دیگر قریش در همین منطقه از محمد (ص) شنیدند که قصد جنگ ندارد و تنها برای زیارت خانه خدا آمده ‌است.

پیامبر تصمیم گرفت نمایندگانی به سوی قریش بفرستد. عثمان ابن عفان فرستاده رسول خدا (ص) برای چندمین‌بار از قصد ایشان با قریش سخن گفت. کفار اما ورود مسلمانان به مکه را مایه شماتت خود  می­دانستند. از رفتن عثمان سه روز گذشت و شایعه قتل او دهان به دهان چرخید. بعد از این خبر بود که پیامبراصحابش را برای بیعت فراخواند. بیعتی که به رضوان یا شجره معروف شد. اصحاب بر جهاد و فرار نکردن از جنگ با ایشان پیمان بستند. بیعت در مقابل دشمنان انجام شد و هراس به دل قریش افتاد. مدتی نگذشت که مشخص شد، عثمان محبوس است.

اهل مکه  سهیل بن عمرو را به سوی مسلمانان فرستادند و آمادگی خود را برای پیمان صلح اعلام کردند. پیامبر(ص) با دیدن اوفرمودند:« قریش با فرستادن این مرد قصد صلح دارد. »  برای برقرار کردن صلح محمد (ص) از  ذکر بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم و عنوان رسول الله در صلح نامه گذشت. توافق‌نامه‌ای امضا شد که جنگ و هر نوع درگیری را تا ده سال متوقف می‌کرد. همچنین مسلمانان می‌توانستند سال بعد عمره بجای آورند. آزاد شدن هم‌پیمان بودن با مسلمانان یا قریش برای قبایل و بازگرداندن کسانی که بدون اذن ولی به مدینه می‌روند از شرایط دیگر پیمان‌نامه بود.

با قرارداد  صلح قریش عملاً موجودیت سیاسی مسلمانان را پذیرفت. اما برای عده‌ای که وعده فتح را قریب می‌پنداشتند پذیرش صلح سنگین بود. انعطاف رسول خدا(ص) خشم و انتقاد برخی را برانگیخته بود. بعد از امضای صلح‌نامه پیامبر به مردم دستور دادند تا شتران خود را قربانی کنند و سرهای خود را بتراشند.کسی ایشان را اجابت نکرد و از جای خود برنخاست. فرمان سه بار تکرار شد تا جایی‌که ایشان مجلس را ترک کردند.تنها زمانی‌که ایشان به پیشنهاد به ام‌سلمه اقدام به ذبح شتر و تراشیدن سر کرد، مردم چنین کرده‌اند.

نگرانی عمده درصلح نامه مربوط به بازگرداندن مسلمانانی بود که به زحمت از دست خانواده­ی مشرک خویش به مدینه می­گریختند. اگرچه در مورد زنان مسأله متفاوت بود. زمان چندانی نگذشت که مردی از مکیان به نام ابو بصیر  مسلمان شد و به مدینه رفت. او را به اهل مکه تسلیم کردند؛ اما گریخت و در نقطه­ای بر سر کاروان قریش به شام موضع گرفت. کسان دیگری از اهل مکه که مسلمان شدند نیز به او پیوستند. جمعیتی حدود هفتاد نفر خطری جدی برای قریش پدید آوردند؛ تا جایی که  مشرکان را وادار کردند از این امتیاز بگذرند.

بعد از صلحی که قرآن آن را پیروزی آشکار اعلام کرده بود؛ اسلام راه نفوذش در دل‌ها را گشود. در طی دو سال عده بی‌شماری مسلمان شده‌اند که افزون بر جمعیت مسلمانان بود. دعوت جهانی آغازشد. در ذی‌القعده سال هفتم مسلمانان عازم عمره القضاء شدند. رسول خدا (ص) پس‌از طواف و سعی وارد کعبه شد و بلال بر بام کعبه اذان گفت.

بیست و دو ماه بعد  قریش بند اول صلح‌نامه را نقض کرد. در نبردی که در سال هشتم هجری  بین بنی خزاعه هم‌پیمان مسلمانان و بنی بکر هم‌پیمان قریش رخداد، مردانی از قریش افرادی از بنی خزاعی را کشتند. این نقض آشکار صلح حدیبیه بود. تلاش‌های ابوسفیان برای تجدید صلح سودی نبخشید. پیامبر(ص) با سپاه بزرگی که در زمان صلح فراهم‌آمده بود مکه را فتح کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا