سبک زندگی پیامبر و اهل بیت

فرزندانِ به روز تربیت کنید

فهرست مطالب

شیوه‌های فرزندپروری امروزی و ابعاد آن
وقتي فرزندان خود را تربيت مي‌كنيد، به آن‌ها مي‌آموزيد چگونه رفتار كنند؛ يعني با قانون‌گذاري و اِعمال انضباط، به آن‌ها كمك مي‌كنيد تا تكليف خود را بدانند. اگر والدين از روش‌هاي صحيح تربيتي آگاه باشند، با تمرين و به مرور زمان تجربه و مهارت آنان افزايش خواهد يافت و در تربيت فرزندشان موفق‌تر خواهند بود. با توجه به ابزارهای ارتباطی روز، نیاز به یک برنامه‌ تربیتی کارآمد و مفید بیش از پیش احساس می‌شود. برنامه‌ای که والدین، همیشه، همه‌جا و تحت هر شرایطی، عشق به کودک را حفظ می‌کنند. چنین والدینی، توانایی تربیت فرزندان موفق و رشدیافته را دارند؛ چراکه عشق آن‌ها نه «عشق مشروط» که «عشق بی‌قید و شرط» نام دارد.


هر کودکی، نیازمند آن است که عشق والدینش را فقط از راه بی‌قید و شرط دریافت کند؛ یعنی والدین صرف‌نظر از شکل ظاهری کودک، صرف‌نظر از قابلیت‌های او، کاستی‌ها و ضعف‌هایش، به او عشق بورزند. البته این بدان معنی نیست که همه رفتارهای او را دوست داریم؛ بلکه حتی موقعی که رفتار او ناخوشایند است، دوستش داریم. این کار باز‌گذاشتن دست کودک نیست تا هر کاری که می‌خواهد بکند؛ بلکه پرکردن مخزن عاطفی کودک قبل از تربیت است. کودکی که مخزن عشقش پر شده باشد بدون ناراحتی و انزجار به راهنمایی‌های والدین پاسخ می‌دهد. بعضی والدین، می‌ترسند که این کار کودک را «لوس» کند. کودک بر اثر عدم تربیت صحیح یا محبت بی‌جا، لوس می‌شود؛ نه از عشق بی‌قید و شرط. عشق شما، همان چیزی است که کودک سالم و شاد را از کودک عصبانی، بدرفتار و فاقد احساس امنیت می‌کند. برای اجرای عشق بی‌قید و شرط، لازم است گاهی چند نکته بدیهی را درباره‌ کودکان به خودمان یادآوری کنیم:
*آن‌ها کودک هستند و هم‌چون کودک عمل می‌کنند و گاهی خطا می‌کنند.
*اگر فقط وقتی به کودکان محبت کنیم که رضایت‌مان را جلب کرده باشند (عشق مشروط)؛ آن‌ها واقعاً احساس محبت نخواهند کرد.
*اگر کودک‌ انتظارات ما را برآورده نکند، و بگوییم او را دوست نداریم، کودک احساس بی‌لیاقتی خواهد کرد. در این صورت همیشه احساس عدم امنیت، اضطراب و خشم خواهد کرد و عزت نفس پایینی خواهد داشت. نوجوانی که از عشق بی‌قید و شرط در کودکی بی‎بهره بوده و عشق دریافتی او از نوع مشروط بوده، احتمال دارد در نوجوانی برای کسب تأیید هم‌سالان ناباب، دست به رفتارهای ناهنجار و حتی مصرف مواد مخدر بزند.
*اگر کودک‌مان را بی‌قید و شرط دوست بداریم، آن‌ها در مورد خودشان احساس آرامش خواهند کرد و قادر خواهند بود اضطراب و طرز رفتار خود را در مسیر رشد به‌سوی بزرگ‌سالی کنترل کنند.


معیارهایی برای سنجش عشق بی‌قید و شرط
مهربانی:
حتی مواقعی که کودک‌ عصبی و پرخاش‌گر است با او با مهربانی صحبت کنیم. داد زدن سر بچه، تنها موقعی جایز است که او در خیابان جلوی ماشین بدود، وگرنه فریادزدن، هرگز الگوی رفتاری یک پدر و مادر مهربان نیست. داد زدن سر بچه، صرفاً باعث ایجاد انزجار در او می‌شود.
صبر: صبر فضیلت اصلی والدین است. چه منتظر باشیم کودک دوساله‌ ما جورابش را بپوشد و چه منتظر باشیم که فرزند هفده‌ساله‌ ما تفریح سالمش را بکند، مصداق صبوری است. بچه‌ها، ذره‌ذره یاد می‌گیرند که رفتار خوب، سودمند است و رفتار بد، زندگی را دشوارتر می‌کند. پدر و مادری که به این روند، صبوری نشان می‌دهند، عشق خود را متجلی می‌سازند.
بخشش: برای والدین مهربان، بخشش یک خیابان دوطرفه است. وقتی فرزند معذرت می‌خواهد؛ والدین بدرفتار هم باید مواقعی معذرت‌خواهی کنند. بعضی از والدین می‌ترسند اگر معذرت بخواهند فرزندشان دیگر به آن‌ها احترام نگذارد؛ اما عکس این نکته صادق است. وقتی والدین از فرزند معذرت بخواهند او بیشتر به آن‌ها احترام می‌گذارد و یاد می‌گیرد که رشد، رابطه‌ مستلزم معذرت‌خواهی و بخشش است.
ادب: آداب نزاکت را باید آرام‌آرام از کودکی آموخت. وقتی کودک بزرگ می‌شود یک‌دفعه و به‌خودی‌خود، مبادی آداب نمی‌شود. والدین، هرگز نباید اقتدارشان را در رابطه با فرزند از دست بدهند؛ اما باید به کودک نشان داد که انسان ارزش‌مندی است و احساساتش مهم است. اقتدار، به‌معنای ثابت‌قدم بودن در تفکر و تربیت است و هرگز با تندی و خشونت هم‌داستان نمی‌شود.
فروتنی: فروتنی و اقتدار عاشقانه با هم، همراه هستند. ما برای رشد کودک‌مان، باید آماده باشیم تا نیاز خودمان، به تأییدشدن یا تحسین‌شدن را کنار بگذاریم. مثلاً فرزند شما در جمع خانوادگی، ناخودآگاه، چیزی به‌سمت کودک دیگر پرت می‌کند، شاید دیگران انتظار رفتاری سخت از سوی شما داشته باشند. در این موقعیت، اقتدار در کلام شما، تعیین‌کننده است. با صدازدن نام فرزندتان، با اقتدار به او بگویید، نکن! او را به نزد خود بیاورید، با مهربانی و خیلی کوتاه، ارزش دوست‌داشتن و دوستی را برایش شرح و از عواقب کارش و تنها ماندن آدم‌های بداخلاق صحبت کنید. مطمئن باشید آرامش او بازمی‌گردد و از کودک دیگر معذرت می‌خواهد.
بخشندگی: بخشش و سخاوت، از همان روز تولد فرزندمان آغاز می‌شود و یک عمر به‌طول می‌انجامد. وقتی عشق، شیوه فرزندپروری ما باشد، بخشندگی به‌یکی از معمول‌ترین اعمال در خانه، بدل می‌شود. سخاوت، به‌این معنا نیست که هر‌چه فرزندمان می‌خواهد را در اختیار او بگذاریم. در زندگی روزمره، تشخیص این‌که چه‌موقع به فرزندمان بگوییم نه دشوار است. بنابراین، از خودمان بپرسیم آیا من به نفع خودم «نه» می‌گویم یا به نفع فرزندم؟
صداقت: والدین هوشمند، برای پوشاندن خطای خودشان یا خروج از وضعیت‌های دشوار، به فرزندان‌شان دروغ نمی‌گویند. گفتار، کردار و نگرش والدین صادق در درون و بیرون خانه یکی است. اگر شما به قول‌تان برای بردن بچه، به شهربازی عمل نکنید و به‌دروغ، به او بگویید که در ترافیک بودید، یا اگر بی‌حوصله و خسته هستید و به‌دروغ بیماری را بهانه کنید، مطمئناً به فرزندتان یاد خواهید داد که برای حمایت از خودش، اشکالی ندارد که دروغی سرهم کند.


الگوهای کلاسیک فرزندپروری
شیوه فرزندپروری مقتدرانه:
این شیوه، مناسب‌ترین شیوه‌ فرزندپروری است. والدین مقتدر درخواست‌های معقولی دارند و این درخواست‌ها را با تعیین محدودیت‌ها و اصرار بر این‌که باید از آن‌ها تبعیت کنند، به‌اجرا می‌گذارند. این نوع والدین، محیط خانوادگی گرم و امکان خودمختاری را به کودکان‌شان هدیه کرده؛ اما محدودیت‌هایی را نیز مشخص می‌کنند. آن‌ها فردیت و استقلال کودکان را تقویت می‌کنند و آن‌ها را در بحث‌ها شرکت می‌دهند. این نوع والدین، مسایل انضباطی را برای کودکان‌شان توضیح می‌دهند؛ به نظر کودکان‌شان توجه و آنان را راهنمایی می‌کنند. ویژگی‌های این والدین شامل مشخص‌کردن قواعد و محدودیت‌ها و دادن حق انتخاب به کودک است. آن‌ها با چاره‌اندیشی سعی می‌کنند کودک دوباره اشتباه نکند. به‌واسطه این اعمال، والدین مقتدر بر شکل‌گیری رفتارهای شناختی و خلاقیت کودکان تأثیر به‌سزایی می‌گذارند.کودکان این‌گونه خانواده‌ها نسبت به والدین‌شان احساس راحتی و امنیت روانی دارند. آن‌ها بدون این‌که نگران موانع و تأیید رفتارهای اجتماعی‌شان از طرف والدین بوده و یا مورد سرزنش قرار گیرند، با اعتماد به‌نفس بیش‌تری به رفتارهای خلاقانه خود می‌پردازند. فرزندان والدین مقتدر، بسیار خوب پرورش می‌یابند. آن‌ها شاد و سرحال هستند؛ در تسلط‌یابی بر تکالیف جدید، اعتمادبه‌نفس دارند و خودگردان هستند.
شیوه فرزندپروری مستبدانه: نمایش قدرت والدین، اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه‌ دیگر متمایز می‌سازد. این والدین، بسیار پرتوقع بوده و در عین‌حال، پاسخ‌گو به نیازهای کودکان نیستند و کم‌تر به گفت‌وگو با آن‌ها می‌پردازند. نگرش این والدین آن است که چون انتظار دارند، فرزندان‌شان باید از دستورهای آن‌ها بی‌چون و چرا اطاعت کنند؛ پس اگر اطاعت نکنند به فشار و تنبیه متوسل می‌شوند. والدین مستبد در رشد خلاقیت و شناخت کودکان تأثیر منفی دارند. بچه‌هایی که بارها تهدید شده‌اند تمایل به گوشه‌گیری، غمگینی، عزت‌ نفس پایین، استرس زیاد و خصومت با دیگران دارند.
کودکان پیش‌دبستانی که دارای والدین مستبد هستند، مضطرب و گوشه‌گیر و ناخشنودند. وقتی با هم‌سالان‌شان بازی می‌کنند، در صورت ناکامی با خصومت واکنش نشان می‌دهند. بی‌علاقه به کندوکاو هستند و از تکالیف چالش‌برانگیز، عقب‌نشینی می‌کنند. والدین سخت‌گیر یا مستبد این ویژگی‌ها را دارند: خود قوانین را وضع می‌کنند و فرزندان ملزم به اطاعت کورکورانه از قوانین هستند؛ روابط استبدادی است و با فرزندان خود رابطه یک‌طرفه برقرار می‌کنند؛ بیش‌تر از تنبیه استفاده می‌کنند؛ خشم و ناراحتی خود را بلافاصله به فرزند بروز می‌دهند؛ اصل را بر منفی‌بودن فرزندان می‌گذارند؛ محیط خانه، محیطی خشک و به‌دور از محبت است؛ رفتاری خشونت‌آمیز دارند و هیچ‌گونه انعطافی از خود نشان نمی‌دهند؛ خواسته‌ها، نظرها و امیال فرزندان خود را در نظر نمی‌گیرند؛ با سخت‌گیری بیش از اندازه، حس مسئولیت‌پذیری را در فرزندان از بین می‌برند و در آن‌ها ایجاد سرخوردگی می‌کنند.
شیوه فرزندپروری سهل‌گیرانه: والدینی که از شیوه‌های سهل‌گیرانه استفاده می‌کنند، به فرزندان‌شان اجازه می‌دهند در هر سنی خودشان تصمیم بگیرند؛ در حالی‌که ممکن است هنوز قادر به انجام این کار نباشند. این گروه از والدین تمایل به آزادی بیشتر دارند و کودکان خود را کم‌تر کنترل می‌کنند. کم‌تر از راهنمایی و تنبیه استفاده می‌کنند و ترجیح می‌دهند بی‌تفاوت باشند و زمان کم‌تری را با کودکان خود سپری کنند. سهل‌گیری بر رشد شناختی و خلاقیت کودکان تأثیر منفی دارد. بچه‌های این طبقه، گرایش به ناپختگی و اتخاذ تصمیم‌های آنی، سرکش بودن، عزت‌نفس کم و وابستگی به بزرگ‌سالان داشته و کم‌ترین پایداری در انجام تکلیف مدرسه را از خود نشان می‌دهند. فرزندان والدین سهل‌گیر، خیلی ناپخته هستند. آن‌ها در کنترل‌کردن تکانه‌های‌شان مشکل دارند و وقتی از آن‌ها خواسته می‌شود کاری را انجام دهند که با تمایل‌‌شان مغایر است، آن کار را انجام نمی‌دهند. آن‌ها بسیار متوقع و وابسته به بزرگ‌ترها هستند. والدین آسان‌گیر دارای این ویژگی‌ها هستند: کودکان خود را کاملاً آزاد می‌گذارند و حتی آنان را به حال خود رها می‌کنند؛ کودکان را وادار به رعایت آداب و قوانین زندگی نمی‌کنند؛ قوانین ارتباطی وجود ندارد؛ در برابر خواسته‌های غیرمنطقی فرزندان تسلیم شده و به کودک خود باج می‌دهند؛ توقع و انتظار ناچیزی برای رفتار مستقل و رشدیافته کودکان خود دارند؛ والدین در یک مسیر حرکت نمی‌کنند و با هم هماهنگ نیستند؛ به حال فکر می‌کنند و آینده‌نگر نیستند؛ انتظارها و خواسته‌های والدین و فرزندان از یک‌دیگر مشخص نیست.


شیوه‌های فرزندپروری و ابعاد آن
شیوه‌های فرزندپروری دارای چهار بُعد مهم کنترل، محبت کردن، مسئولیت‌پذیری و ارتباط برقرار کردن است.
کنترل: کنترل به‌معنای محدودیت نیست؛ به‌معنای داشتن قوانین و نظارت بر اجرای قوانین است. در خانواده بایستی بین والدین و فرزندان، باید و نبایدها وجود داشته باشد. این قوانین با هم‌فکری هم ایجاد می‌شود و همه افراد خانواده مکلف به اجرای آن هستند.
محبت: محبت لازمه‌ رشد عاطفی کودک است و عدم وجود محبت در تعامل والدین و فرزندان باعث ایجاد مشکل‌های روحی و روانی می‌گردد و محبت بیش از حد، باعث لوس‌شدن فرزندان می‌شود. نکته‌ مهمی که والدین در محبت کردن به کودکان باید به آن توجه کنند، رعایت موضع اعتدال است.
برقراری ارتباط: ارتباط، ایجاد درک و فهم و تفاهم در تعامل والد با کودک است. یعنی ارتباط‌ها به‌صورت صریح و آشکار باشد و مسایلی که بین والد با کودک رایج است، هیچ‌گونه ابهامی نداشته باشد. پیامی که والدین می‌دهند با آن چیزی که از طرف کودک درک می‌شود، مثل هم باشد و بین آن‌ها ارتباط برقرار گردد.
مسئولیت‌پذیری: والدین برای این‌که در آینده کودکانی مسئولیت‌پذیر داشته باشند، باید از زمانی که کودک توانایی‌هایی پیدا کرد از او مسئولیت بخواهند. مسئولیت فردی کودک؛ یعنی خود کودک غذا بخورد و از هنگامی که توانایی لازم را به‌دست آورد لباس‌هایش را بپوشد و کارهای شخصی خود را انجام دهد. مسئولیت جمعی؛ یعنی از 4 یا 5سالگی در کارهای خانه از او کمک بگیرند. والدین باید تحمل کارهای خراب و یا ناقص فرزندان را داشته باشند تا بتوانند در آینده افراد مسئولیت‌پذیری بار بیایند.


نکته‌هایی برای تربیت فرزندان
والدین می‌اندیشند که برای پدر و مادر شدن، نیازی به آموزش ندارند و فکر می‌کنند راحت می‌توانند به تعلیم و تربیت و پرورش کودک بپردازند. بسیاری از والدین فکر می‌کنند، چون زمانی خودشان کودک بوده‌اند؛ پس متخصص این امر هستند. این در حالی است که با توجه به گذشت زمان و تغییرها و تحول‌های پدید آمده، نیاز به دوره‌های آموزشی، ضروری است.
نظارت بیش از حد: یکی از زمينه‌های پرخاش‌گری، عصبانی‌شدن و فرياد زدن، گير دادن‌هاست. گير دادن، نوعی مخالفت با نظرهای طرف مقابل است. برای مثال، زماني كه فرزند شما در حال بازی، خواندن يا ديدن فيلم است، مادر يا پدر او را صدا می‌زند، فرزند عصبانی می‌شود. صداکننده بايد موقعيت‌شناس باشد. اگر فرزندی لوس، نُنُر و وابسته تربيت شود، بعدها توقع‌هایی پيدا می‌کند که اگر والدين از انجام آن‌ها ناتوان باشند، متوسل به داد و فرياد خواهد شد که عصبی‌بودن را پدید می‌آورد.
چالش دینی: والدين، بيش‌تر سعی دارند آن‌طور که در امور اعتقادی تربيت شده‌اند و عمل می‌کنند، فرزندان هم همان‌گونه باشند، بدون اين‌که بتوانند فلسفه‌ مبانی اعتقادی را به فرزندان بگویند. در حال‌حاضر، بیش‌ترین، اعتراض والدین، کاهل‌بودن بچه‌ها در نماز و حجاب است. اصرار بر این‌گونه درخواست‌ها، نباید جنبه‌ تهدید و اجبار داشته باشد.
قول دادن: وقتی شما به فرزندتان قولی می‌دهيد، او روی حرف شما حساب باز می‌کند و به شوق وعده‌ شما، سعی دارد به آن‌چه قول دادید، عمل کند. وقتی بعد از مدت‌ها انتظار و شور و شوق، ناگهان شما به جای عمل به وعده، شروع می‌کنید به توجيه، بهانه‌تراشی يا سرِکار گذاشتن، روان فرزند به هم می‌ريزد، مثل کسی که تمام اميدهايش به نااميدی بدل می‌شود. چيزی شبيه شوک به روح و روان فرزند وارد می‌گردد و اولين بی‌اعتمادی و بی‌ايمانی فرزند به والدين پايه‌گذاری می‌شود. يک ناامنی در ذهن و روح فرزند ثبت می‌شود که اگر بعدها هم جبران کنيد، اثر و تلخی آن لحظه را نمی‌توانيد به‌زودی پاک کنيد. کودک هم ياد می‌گيرد، چگونه قول بدهد و توجيه کند.
وابستگی: وابستگی فرزند به والدين در بسياری از موارد، نه‌تنها لطف، محبت، عشق، دل‌سوزی و ترحم نيست؛ بلکه عين ظلم و بی‌محبتی است. بسياری از جوانان به‌ويژه پسران، حتی کارهای مربوط به خود را هم انجام نمی‌دهند. حاضر نيستند يک ليوان آب سرسفره بياورند و… اين خود بزرگ‌ترين بلايی است که والدين، خودشان عامل آن هستند. وابستگی خارج از حد معمول، به زيان فرزندان، و زمينه‌ساز ايجاد استرس برای والدين می‌شود. از دوران کودکی بچه‌ها را به کار عادت دهيد، حتی در حد شستن يک جوراب به شکل بازی در حمام، يک لباس، گاهی شستن يک ظرف خيلی‌کوچک، پاک‌کردن نخود و لوبيا حتی به شکل بازی، کار کنند. با بچه‌ها مقابله نکنيد؛ بلکه همراهی کنيد. نه‌تنها بچه؛ بلكه همه انسان‌ها اين‌گونه‌اند، اگر از کاری منع شوند، حريص مي‌شوند. احساس مسئوليت را از کوچکی متناسب با سن، فهم و درک، هرچند از کارهای کوچک، می‌توان آغاز کرد و زمينه استقلال و غير وابستگی و عشق به کار فرزندان را فرهنگ‌سازی کرد و آن‌ها را مسئولیت‌پذیر کرد.
درگيري‌های کلامی‌ و فيزيکی: والدين ‌بايد خيلی مراقب رفتار، گفتار و حرکت‌های خود باشند؛ زيرا فرزندان مانند دوربين‌های فيلم‌برداری، هم صدا و هم تصوير شما را به‌طور دقيق ضبط می‌کنند و درآينده‌ای نه‌چندان دور، همان‌ها را تحويل خودتان می‌دهند.
پيروی از مدگرايی: به‌روز بودن در نسل نو، متفاوت با نسل گذشته است که شايد با بسياری از سنت‌ها، ارزش‌ها و اعتقادهای آنان هم‌خوانی نداشته باشد؛ والدين سعی می‌کنند محدوديت‌هايی در اين زمينه‌ها ايجاد کنند که فرزندان مخالف آن هستند. اين تنش‌ها باعث می‌شود بسياری از خواسته‌ها با ترس انجام گيرد که طریقه لباس‌پوشیدن، آراستگی ظاهر و روابط دختر و پسر از آن جمله است. نبايد آن‌قدر سخت‌گيری شود که کارها مخفيانه يا از روی ترس انجام شود که این کار، احترام را از بین می‌برد و چالش و شکاف بین فرزندان و والدین بیش‌تر می‌شود.
خلاقیت و استعداد: به‌دلیل این‌که والدین تخصص و اطلاعات کافی ندارند، در مسیر پیشرفت فرزند، مانع می‌شوند و فرزندان نیز مجبور می‌شوند کارهای خود را مخفیانه و با ترس انجام دهند که این نیز یکی دیگر از موانع پیشرفت است.
ترس ازحقيقت‌گويی: اگر والدين، افراد حق‌پذيری باشند و اجازه بدهند فرزندان‌شان حقیقت را بدون ترس بگویند، بسیاری از مشکل‌های خانوادگی به‌خودی‌خود حل می‌شود؛ ولی متاسفانه نه‌تنها این اجازه داده نمی‌شود؛ بلکه با آن نیز برخورد می‌گردد! حتی برخی خانواده‌ها صادق‌بودن را ساده‌لوحی و خلاف منافع خود و فرزندان می‌بینند. والدين باید سعی کنند هميشه رفتار خود را چه مثبت و چه منفی، از زبان فرزندان ارزيابی کنند و اجازه بدهند عيوب، نواقص و نقاط ضعف‌شان از زبان بچه‌ها گفته شود، از حقيقت نترسند و از حق‌گويی جلوگيری نکنند.
پرسش‌های فرزندان: والدین توجه داشته باشند فرزندان اين عصر، مانند نسل گذشته، چشم و گوش‌بسته چيزی را نمی‌پذیرند. اگر از شما پرسشی می‌کنند که پاسخ آن را نمی‌دانید، باید به جای عصبانیت، خیلی دوستان به او بگویید که اطلاع کافی ندارید و به اهل فن مراجعه کنید.
فضای مجازی: با توجه به مشغول بودن بسیاری از فرزندان با فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، از دیگر اصول مهم در تربیت فرزند، برخورداری از سواد رسانه‌ای است. منظور از سواد رسانه، آشنایی والدین و مربیان با اقتضاهای فضای مجازی و برخورداری آن‌ها از مهارت‌های لازم، برای برنامه‌ریزی مناسب برای فرزندان و کنترل فعالیت‌های‌شان در فضای مجازی است. هوشیار ساختن فرزندان از آسیب‌های اینترنت، ماهواره و شبکه‌های اجتماعی، از جمله مسئولیت‌های مهم والدین برای سوق‌دادن فرزندان خود به‌سوی تربیت شایسته است.
در پایان سخن فقط ذکر این نکته لازم است که اگر کودکان با سرزنش و انتقاد زندگی ‌کنند، می‌آموزند که به خود و دیگران بی‌اعتماد باشند. اگر با خشونت زندگی کنند، می‌آموزند که جنگ‌جو و ستیزه‌جو باشند. اگر با ترس زندگی ‌کنند، می‌آموزند که بزدل و ترسو باشند. اگر با ترحم زندگی ‌کنند، می‌آموزند که احساس ترحم به خود و دیگران داشته باشد. اگر زندگی آن‌ها مملو از تمسخر باشد، می‌آموزند که شرمسار و خجالتی باشند؛ اما اگر همین کودکان با شکیبایی زندگی کنند، بردباری می‌آموزند. اگر با تشویق و اطمینان زندگی کنند، اعتماد و اطمینان می‌آموزند. زندگی با تصدیق و تأیید، به آن‌ها عشق و باهدف زندگی‌کردن را می‌آموزد. اگر با توافق زندگی کنند، دوست‌داشتن خود و دیگران را می‌آموزند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا