وجدان کاری

وجدان اجتماعی و وجدان کاری

وجدان اجتماعی 1

دانشمندان همانگونه که برای هر فردی «هویت» و «شخصیت» جداگانه ای قائلند، برای جامعه نیز «هویت» و «شخصیت» در نظر می گیرند و برای این شخصیت اثبات شده هم وجدانی بنام «وجدان جمع» یا «وجدان اجتماعی» اثبات می نمایند. 2

گرچه جامعه روح کلی و محسوسی ندارد که بتواند بطور مطلق بر آن حکومت کند ولی از آن جهت که در دوران های مختلف تاریخ و در نقاط مختلف جهان، همۀ انسان ها در پی یافتن «ایده آلی» بوده اند که در واقع نقش حاکم مطلق و هماهنگ کننده افراد جامعه را ایفا نماید،می توان جامعه را نیز مانند فرد، دارای یک روح نامحسوس و وجدان دانست.

شواهد گوناگون اجتماعی و سیاسی نشانگر آن است که عنصر مشترکی در جوامع انسانی وجود دارد که هیچ کس نمی تواند مستقیماً در برابر آن قد علم کند و این عنصر مشترک و نامحسوس در مقاطع مختلف، افکار و حرکتهای عمومی را به سوی خود جلب نموده است؛ و همین عاملِ نامحسوس است که نام وجدان اجتماعی را به خود می گیرد.

به لحاظ ارتباط تنگاتنگ جوامع بشری با یکدیگر، وجدان اجتماعی را نمی توان در یک قلمرو محدود زمانی و مکانی منحصر دانست، بلکه، این عنصر مشترک و نامحسوس از نسل ها و مرزها فراتر رفته و در سراسرِ تاریخ و جهان به عنوان «وجدان بشری» و «وجدان جهانی» نمود پیدا کرده و قدرتمندان و جنایتکاران را در بسیاری از مواقع با مشکلات فراوانی روبرو ساخته است.

قرآن کریم نیز حیات و منافع انسانها را وابسته به یکدیگر می داند که حکایت از وجود یک عنصر مشترک در میان آنها دارد؛ عنصر مشترکی که برخی آن را وجدان اجتماعی و جهانی نامیده اند: 3

قرآن مجید در این باره فرموده: « مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً …»4

هر کس، فردی را بدون حق قصاص و یا بدون کیفر فسادی در روی زمین، بکشد، گویی تمام انسانها را کشته است؛ و هر کس فردی را زنده بدارد مانند این است که تمام افراد انسانها را زنده داشته است.

مفسّر کبیر، علامۀ طباطبایی در تفسير الميزان در توضیح اینکه در این آیۀ شریفه، قتل یک نفر را همانند قتل همه انسانها و احیای او را نیز همانند احیای همۀ انسانها دانسته، می فرماید:

« [این معنا] کنایه ای از این است که ناس و انسانها همگی یک حقیقتند، حقیقتی که در همه یکی است، یعنی یک فرد از انسانها و همه انسانها در آن حقیقت مساویند.» 5

و یکی از این حقایق مشترک بین انسان ها، فطرت و خلقت آنهاست و چون وجدان از موارد فطری و خدادادی است که در سرشت انسانها به ودیعت نهاده شده، در همه آنها مشترک است و در همه نظارت و قضاوت یکسان دارد. مگر آنکه به دلایلی دچار جهل، غفلت و شک و تردید گردیده باشد. 6

وجدان کاری

با توجه به توضیحاتی که تاکنون داده شد، با مفهوم «وجدان» به عنوان یکی از ویژگی های انسانی» آشنا شدیم و به نقش نظارتی، هدایتی و کنترلی آن درباره اعمال و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان پی بردیم و دانستیم که بین وجدان سالم بشری و دین حقیقی هماهنگی کاملی وجود دارد تا جایی که «انسان متدین» مصداق عینی و حقیقی، انسان با وجدان است.

بنابراین، وقتی از «وجدان کاری» سخن می گوییم، مراد این است که هرفرد انسان دارای ویژگیی است که در تمام مراحل انجام کار، وجدان خود را نسبت به چگونگی انجام آن حاضر و ناظر می بیند و آن را نسبت به صحت و درستی عملکرد خود به داوری و قضاوت فرا می‌خواند و بر اساس این داوری، بی آنکه تحت نظارت یا مؤاخذه مستقیم یا غیر مستقیم قرار گیرد، به تصحیح رفتار و عملکرد خود اقدام می کند.

به این ترتیب، فرد «متدّین» همانگونه که عالَم را «محضر خدا» می داند و «معصیت» در محضر خدا را جایز نمی شمارد، در پیروی از ندای فطری و وجدان سالم انسانی خود، کمترین خدشه و خللی را در انجام وظایف محوله روا نمی دارد.

به عبارت دیگر، فرد با وجدان، ضمن آنکه معتقد است خدای عالِم بر غیب و شهود، حاضر و ناظر اعمال، رفتار و حتی نیات باطنی اوست، همواره و در همه حال وجدان سالم خود را نیز به عنوان داوری امین و بی طرف برای ارزیابی عملکرد خود و آگاهی از صحت آن قبول می کند و پیوسته پیرو صادق و بی چون و چرای قضاوت های صادقانه اوست.

با این توضیح می توان نتیجه گرفت که: «وجدان کاری» یعنی : ایفای کامل، صحیح و بی کم و کاست وظایف شغلی و کاری ، بدون داشتن کمترین چشم داشت اضافی نسبت به وجود نظارت مستقیم یا غیر مستقیم بر عملکردها.


[1] – امیل دورکیم یکی از اولین کسانی بود که درباره وجدان جمع سخن گفته و برای جامعه، وجدان مستقلی قائل شده است. ر.ک: فرهنگ علوم اجتماعی، ص ۵۱.

[2] – آلن پیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمة باقر ساروخانی، انتشارات کیهان، تهران، ۱۳۶۶، ص ۵۱ .

[3] – وجدان، ص ۲۹۳.

[4] – مائده (۵)، آیه ۳۲.

[5] – ترجمه تفسیر المیزان ، سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج5، ص 518.

[6] – برای اطلاع بیشتر، ر، ک به : علم اخلاق یا حکمت عملی، محمد علی بامداد، ص۳۰۸ به بعد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا