دل نوشته های شما

پژواک

از خانم مینو سلیمی
کد اشتراک:81214

روزی پیر زنی از کوچه می گذشت،
جوانی با دوچرخه از راه رسید وبه پیر زن برخورد کرد.
پیر زن به زمین افتادو چادرش خاکی شد
جوان هم به جای عذر خواهی و کمک کردن
با گستاخی داد زد:
آهای پیر زن… حواست کجاست؟
و زبان به تمسخرش گشود!
بعدهم انگار اتفاقی نیافتاده،
سوار بر دوچرخه اش، راهش راگرفت و رفت.
پیر زن صدایش کرد و گفت:
ای جوان! بر گرد چیزی از جیبت به زمین افتاده بیا بردار!
جوان بسرعت برگشت و شروع به جستجو کرد
پیر زن گفت :نگرد پیدایش نخواهی کرد!
مردانگی ومروتت به زمین افتاده وتو با دوچرخه ات آنرا له کرده ای، پس آنرا هرگز پیدا نخواهی کرد!
زندگی خالی از احترام و اخلاق واحساس وانسانیت به کاهی نمی ارزد
وانسان بدون صفات نیک مثال طبل تو خالیست.
✓این دنیا شباهت زیادی به حکایت قدیمی کوهستان دارد.
و همیشه انعکاس و پژواکش به ما بر می گردد.
اگرکردارو رفتارمان نسبت به دیگران، از روی خیر خواهی و انسانیت باشد.
خیرش نصب خودمان هم می شود.
اما..
اگر سخن ورفتار ما با دیگران گستاخانه و از روی بد خواهی باشد..
شرش دامنگیرخودمان خواهد شد!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا