علما و شهدا

کرار جبهه های مقاومت

مادرها دل بسته فرزند خود هستند. از همان لحظه که حس می کنند خداوند هدیه اش را در بطنشان قرار داده، تا وقتی که فرزندشان را داماد یا عروس می کنند و تا وقتی که نوه شان را در آغوش می گیرند، هرلحظه عاشقانه فرزند خود را دوست دارند، شاید بیشتر از جان؛ اما آرامش مادر شهدا با وجود داغ فرزند، آن قدر عجیب است که ناخودآگاه در فکر فرو میروی که حتما خدا هوای دل این مادرها را دارد. مادر شهید سنجرانی، یکی از همان مادرهای صبور و آرام است و در مورد آرامش بی اندازه اش می گوید: «رضا با خدا معامله کرد از همان روز اول می دانستم این پسر پیش من نمی ماند و مال من نیست. روزی که می خواست به سوریه برود، گفتم: «من جواب بچه هایت را نمی توانم بدهم». رضا گفت: «مادر! من اگر نروم از حرم دفاع کنم، شما فردا می توانی سرت را مقابل جدت حضرت زهراسلام الله علیها بالا بگیری؟ به حرم بی بی جسارت می کنند، من چطور آرام بنشینم»؟ حالا هم در عجبم که چرا این قدر آرامم و صبور. مطمئنم در حقم دعاکرده؛ وگرنه مگر می شود خار به پای فرزندی برود و مادرش آرام بنشیند. به خدا رضا برایم دعا کرده است.

شهید رضا سنجرانی، بچه محل امام رضا علیه السلام بود و زیر سایه امام هشتم قد کشید. پدرش در هشت سال جنگ تحمیلی، یک لحظه هم از فکر دفاع از کشور بیرون نیامد. پدر دلیرانه جنگید و شاید همین نقطه عطفی بود تا رضا دلش برای جهاد بتپد.. پدری که حالا می گوید: «رضا در چهل سالگی شهید شد و امروز بعد از چهل سال احساس می کنم پسرم را نمی شناختم. انگار از جنس ما آدم های عادی نبود. من خودم هم سال ها در جنگ هشت سال دفاع مقدس بودم؛ اما رضا از من پیشی گرفت. او لايق شهادت بود و من نه».

رضا کارمند بانک بود؛ اما از وقتی خودش را شناخت، پاتوقی جز مسجد و بسیج نداشت، همین رفت و آمدهای و علاقه قلبی سبب شد آموزش های نظامی کار کند و در بسیاری مربی آموزشهای مقدماتی نظامی باشد. آقارضا در کنار رزم وفن نظامی، قاری قرآن هم بود. از همان روزهای سه سالگی که همراه مادرش به مجالس روضه می رفت، قرآن خواندن را یاد گرفته بود و بعدها در ایام جوانی، به بچه های محله شان روخوانی و روان خوانی قرآن آموزش می داد.

شهید سنجرانی، دلی رئوف و مهربان داشت و گاهی چشمه ذوقش می جوشید و شعر می سرود. روزهایی که تصمیم گرفت راهی سوریه شود، گریه ها و بیتابی های همسر، دلش را خون کرد؛ اما رفت تا به هدفش برسد، هدف او، دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام بود. روزهای آخر، وقتی که خود می دانست دیگر برگشتی در کار نیست، در پیامکی به همسرش نوشت: «فکر نکنی شاید خدای ناکرده دوستت نداشتم؛ چرا خیلی دوستت داشتم و الان هم خیلی دوستت دارم حلالم کن». حالا شهید رضا سنجرانی، کرار جبهه های مقاومت، مدت هاست که مهمان سفره اباعبدالله است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا