دل نوشته های شما

گاهی برای دلم

از خانم راضیه فاضل فر
کد اشتراک ۹۱۰۵۳

از چند هفته قبل از سفرم به مشهد تا لحظه سوارشدن دراتوبوس ؛ مادرم مرتب تاکید میکرد که فلان دعاروکن ؛ فلان بیمار یادت نره ؛ همسایه کوچه پشتی بدهکارشده و …‌‌
ومنم برا رضایت مادر فقط میگفتم چشم
روصندلی که نشستم ، گفتم امام رضا امسال فقط وفقط برای دل خودم میام زیارت و کاری به هیچ کس ندارم . تمام طول مسیرو به دعا و نیایش بودم
وقتی رسیدیم حرم ؛ دلم لرزید . برای چندمین باربود که به زیارت اومده بودم ولی دلم جوری لرزید که انگار باراولم بود که چشمم به حرم می افتاد .بی اختیار زانو زدم ؛ سلام دادم و لیست تمام خواسته های مادرم ناخواسته ازجلوچشمم رد میشدومنم به زبون می آوردم . براهمه ی سفارشیها دعا کردم .
حال وهوای خاصی بود . به خودم که اومدم دیدم دارم برمیگردم . بدون اینکه چیزی برای خودم خواسته باشم . سهم من ازاین زیارت چشمان بارانی بود و دلی که برای همنوعانش بی قراری میکرد واین برای من عین اجابت دعای خودم بود
گاهی برای دلم ازدلم میگذرم .گاهی …

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا