دل نوشته های شما

یا من اسمه دواء وذکره و شفاء…

🔹صدای آژیر آمبولانسی که حکایت فریاد بیماریست برای نجات حیاتش…
آرامش دلم را با خود زیر سرم می برد…
سرد می شود جان خسته ام …
سرم پر از هیاهو و دلم انباشته از آشوب…
وخیالات آوار می شود بر سرم…
🔸برای خلوت کردن با او به کنجی پناه می برم
و با قلبی مچاله و نا آرام سفره ی دلم را می گشایم …
💫 بارالها!
ای مهربانترینم…! خودت، قطره ای سلامتی از جنس شفا بر جسم گرفتاربندگانت نازل فرما…!
و همینطوربرای خواهربیمارم.. آمین🤲
✨خوب می شناسی دلم را و … حس وحالم را تو خود بهتر از من می دانی…و می دانی امیدم فقط به عظمت و کرامت تو گره خورده… اگر به دلم جلوه ای هست ازدرخشش دستان چون خورشید تو است و اگر خیالم، بی خیال هر خیال باطل است وفقط وفقط پشت گرمی و داشتن تو مرا بس..!

ای تمام امیدم!
🔹مهر و جانماز جیبی ام را روب درگاه تو می اندازم و نگاهم خیره می ماند، هستم ولی انگار نیستم …
چشمانم غرق جستجو، شاید کسی را می جوید…
🔸 با آن حال زارم، رویایی ناخوانده مهمان چشمان ترم می شود…
انگار از هوش می روم…
🔺گوشه ی چادر سفید بی بی جان چشمهای خیسم را نوازش می کند…
خانم پرستار را می بینم که مرا بغل کرده و از من مشتلق می خواهد
برای دقایقی گیج و دست پاچه ام…
خوابم یا بیدار…؟! نمی دانم…

🔻اما می دانم که مثل همیشه درخشش نور الهی بر دلهایی که ب درگاهش تضرعی دارند،
شامل حالم شده…
🔹اشک ناشی از شوقم جاری می شود برشانه های خدا…
خدایا هزاران بار شکرت… که
من هنوز بنده ی توام!

✍️دل نوشته های من غریب
🎙خانم مینو سلیمی
کد اشتراک:81214

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا