خانواده

پله های طلاق

دادسرای خانواده پنج پله دارد. زوجینی که پنج گام روی این پنج پله بگذارند، برای پیشنهاد طلاق وارد دادسرای خانواده خواهند شد.

گام نخست آغازهای سرد

سرانجام ها را سرآغازها رقم می زنند. آغاز یک گفت وگو، نوع پایان آن گفت وگو را مشخص می کند. «طلاق» تابلوی پایان زندگی هایی است که در آن، از مدت ها پیش، تعاملات و گفت وگوهای زوجین خوب آغاز نمی شده و حال زوجین را خوب نمی کرده است؛ بلکه گفت وگوها بدون سلام، بدون لبخند، بدون «صبح به خير»، بدون احوال پرسی، بدون نگاه مهربانانه و کلا با حال منفی آغاز می شده و حال زوجین را هر باربدتر می کرده است! این زوجین، نخستین پله دادسرا را بالا رفته اند؟

گام دوم مثلث شکست

آغاز سرد ممکن است در خیلی از زندگی ها باشد؛ اما لزوما کار آنها به طلاق نمی کشد. اگر معمولا گفت وگوهای زوجین درون مثلث «گله گذاری همراه با توهین»، «آرایش دفاعی» و «نادیده انگاری» قرار بگیرد، آن ها دومین پله دادسرا را هم بالا رفته اند.
گله گذاری همراه با توهین: خیلی فراموشکاری! خونه رو بوی گند آشغالا پر کرده ! همیشه کارت همینه!
نقد: قرار بود زباله ها رو ببرین. ناراحتم. بوی بدی خونه رو پر کرده .
توهین: همیشه دوستات رو به من ترجیح میدی! خیلی بی ملاحظه ای! من اولويت آخرت هستم.
نقد: قرار بود اگر خواستی کسی رو دعوت کنی، از قبل با من مشورت کنی، برام سخته وقتی آمادگی ندارم، تدارک یک مهمانی رو ببینم.

طعنه، بدزبانی، مسخره کردن، خوش بیانی خصمانه و … از مصداق های اهانت هستند. در گله گذاری همراه با توهین، به طرف مقابل برچسب زده، کار اشتباه او با تعبیرهای تند و همیشگی یاد می شود؛ اما در انتقاد، کاربد بدون بزرگ نمایی وصف می شود.
معمولا ترسیم نخستین ضلع مثلث شکست (گله گذاری همراه با توهین) ترسیم ضلع بعدی (آرایش دفاعی) را به همراه دارد. گله گذاری همراه با توهین: شب مهمون داریم؛ کلی کار مونده؛
لیست کارها رو نوشتم. بیا کمک!
خسته ام ! یک ساعت استراحت کنم میام.
حتما مثل دفعه های قبل می خوای کمک کنی! (پوزخند)
سخت نگیر!
همیشه کارت همینه! بی مسئولیتی (پوزخند و اهانت بیشتر)
اصلا به من چه! مگه وظیفه منه! من خسته ام میخوام بخوابم (آرایش دفاعی)
مگه وظیفه منه! مهمونام مشتركن؛ این جوری منم کمک نمیکنم! (آرایش دفاعی)

پس از تکرار گفت وگوهایی که به آرایش دفاعی می انجامد، آخرین ضلع (نادیده انگاری) پدید می آید؛ یعنی یکی از زوج ها، دیگر به گفته های طرف مقابل خود، هیچ واکنش کلامی یا غیرکلامی (چشمی، حرکتی) نشان نمی دهد. انگار اصلا طرف مقابل با او نیست و کم کم این رفتار در خانه تکرار می شود.

گام سوم: تخریب گذشته

افراد وقتی با یک محرک هیجانی روبه رو می شوند، ۱۷۰ هزارم ثانیه طول می کشد تا آن محرک را ادراک و سپس به آن توجه کنند؛ پس سراغ حافظه خود رفته و موارد لازم را از حافظه فراخوان کنند و در ادامه براساس آن ها استدلال کرده، در نهایت تصمیم میگیرند که چگونه به آن محرک واکنش نشان دهند. بررسی های MRI مغز نشان داده که در این فاصله ۱۷۰ هزارم ثانیه، مغز بیکار نیست؛ بلکه بخشی در مغز به نام آمیگدال فعال است که مخصوص پردازش هیجانی است. فعالیت آمیگدال در این کمتر از ۱۷۰ هزارم ثانية آغازین سبب می شود که زن و شوهر وقتی در یک اختلاف، محرک های هیجانی منفی به سمت همدیگر روانه می کنند، طرف مقابل پیش از آنکه اصلا عاقلانه فکر کند، هیجانی شده، خاطرات منفی تر را یادآوری کند. تکرار یادآوری این خاطرات سبب می شود که خاطرات شیرین گذشته، ضعیف و ضعیف تر شوند. گفتنی است که تنها راه برخورد با این حالت فیزیولوژیکی مغز، آن است که زن و شوهر خود را عادت دهند که به رفتار همدیگر، زود واکنش نشان ندهند. از سویی نیز، عمدا در وقت خوشی و بعدا به هنگام ناراحتی، خاطرات خوب را هم به یاد خود بیاورند.

گام چهارم: تکرار اختلاف

اختلاف همه جا هست؛ اما مشکل جایی است که این اختلاف ها بیش از حد بخواهد تکرار شود. اینجاست که هر یک از زوجین می خواهند همسر خود را به زانو دربیاورند؛ از این رو وارد جنگی تکرارشونده می شوند که طی آن، بدن بسیار درگیر می شود. به طور کلی زبان بدن هیچگاه دروغ نمی گوید. بدن هم فریاد می کشد؛ ولی تقریبا بی صدا ! سرعت ضربان قلب در یک مرد سی ساله به طور متوسط ۷۶ بار در دقیقه و در یک زن سی ساله، به طور متوسط ۸۲ بار در دقیقه است؛ اما وقتی بگومگوی اعصاب خردکن بین آنها آغاز می شود، ضربان قلب آنها بالا می رود و تا۱۰۰ بار و گاه ۱۶۵ بار در دقیقه هم می زند؛ در نتیجه فشار خون، بالا و بالاتر می رود. در کنار این تغییر فیزیولوژیکی، تغییراتی نیز در ترشح هورمون آدرنالین (تولیدکننده واکنش جنگ یا گریز) شکل می گیرد. از بین مرد و زن، مردان دیرتر به شرایط پیش از استرس برمی گردند؛ چون ضربان قلب و نیز سطح آدرنالین خونشان، دیرتر از زنان به حالت عادی برمی گردد؛ در حالی که در زنان معمولا پس از بیست دقیقه، فشار خون عادی می شود.

این تفاوت در مدت زمان لازم برای برگشت به حالت عادی سبب می شود میزان افکار منفی طی یک اختلاف خانوادگی در مردان بیش از زنان باشد. از سویی، درگیری زیاد میان زن و شوهر، یعنی افزایش مکرر ضربان قلب، فشار خون و ترشح بیش از حد معمول آدرنالین در زندگی بدنی و این یعنی پریشانی عاطفی و جسمی برای زن و به ویژه مرد. کمترین اثر این دو نوع پریشانی آن است که این زوج دیگر حتی آمادگی شنیدن صدای همدیگر را هم ندارند، چه برسد به گفت وگو؛ ازاین رو به محض مشاهده حالاتی در بدن خود (مانند کوبش قلب و عرق کردن) باید بدانند که شرایط برای گفت وگو مناسب نیست.

گام پنجم: بی خیال شدن

هنوز تا طلاق چند پله مانده است؛ پله پنجم برای زوجینی است که افزون بر آغازگرهای سرد رابطه ای و ترسیم مثلث شکست و تکرار مکرر اختلاف ها، بی خیال شدن است. به این معنا که یکی از زوجین، دیگر عصبانی شدن طرف مقابل برایش مهم نیست و برای متقاعد کردن او نمی کوشد؛ او با اینکه می داند طرف مقابل از سکوت او هنگام گفت وگو، حس بدی پیدا می کند، ولی همچنان به سکوت خود ادامه می دهد. ممکن است این حالت ها در هر دو زوج دیده شود. اینجاست که کم کم دو طرف به این نتیجه می رسند که ظاهرا صحبت کردن بی نتیجه است و به مرور یک زندگی موازی و در نهایت تنهای تنها را در کنارهم آغاز می کنند و سرانجام پس از گام نهادن در پله پایانی، دادخواست طلاق می دهند!
اگر اصلاح زندگی در گام نخست طلاق باشد، کار چندان دشوار نیست؛ ولی در گام های بعد، به ویژه از گام سوم به بعد ،برای نجات یک ازدواج، باید حتما به مشاوران زبده مراجعه کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا