دشمن شناسی

مسأله دشمن شناسی، یکی از مهمترین مسائل جامعه اسلامی است؛ زیرا هر روز که می گذرد، دین مبین اسلام در قلب انسان های پاک بیشتر رسوخ می کند و هر روز به پیروانش اضافه می شود، از جهت دیگر طبعا با اضافه شدن پیروان این دین، بعضی دنیاپرستان منافع خود را در خطر می بینند و در پی دشمنی با پیروان این دین برمی خیزند.

امین یاوران

امروزه، دشمنی دشمنان نسبت به گذشته بسیار پیچیده تر شده است. برای مثال بسیاری از وقت ها، دشمنان در لباس یک دوست سعی در ضربه زدن به اسلام و مسلمین را دارند؛ گاه به گونه ای بسیار باور پذیر، حقایق را وارونه جلوه می دهند و بدین گونه سعی در تخریب دین می کنند. درحالی که با پیشرفت علم و تکنولوژی، زمینه دشمنی هم بسیار وسیع و خطر ناک شده است.

منافقان

گروه خطرناک – که خداوند سبحان به دشمنی شان تصریح می کند و به پرهیز از دوستی با آنها امر می کند و نفرین شان کرده است (منافقون ، ۱ – ۴)  کسانی اند که خصلت زشت و پلید نفاق بر جان و روحشان حاکم گشته است. این دسته بیشترین عداوت و دشمنی را در حق مسلمانان روا می دارند؛ زیرا بدترین دشمن انسان، کسی است که در خفا دشمن، و در ظاهر خود را دوست قلمداد کند.

و چون به ایشان گویند: ایمان آورید چنان که دیگران ایمان آوردند، گویند: چگونه ایمان آوریم مانند بی خردان؟! آگاه باشید که ایشان خود بی خردند ولی نمی دانند.از منظر وحی، جهل و تردید و شک، دلیل روی آوردن به نفاق است. قرآن میفرماید : « الأعرابُ أشدّ كفرا ونفاقا وأجدر ألا يعلموا حُدودَ ما أنزل الله علي رسوله والله عليم حكيم» توبه ، ۹۷)؛

اعراب بادیه نشین، در کفر و نفاق از دیگران سخت تر و به جهل و نادانی احکام خدا که بر رسولش فرستاده سزاوارترند، و خدا دانا و حکیم است.

عذاب نفاق از کفر شدیدتر است؛ زیرا منافق در زیر نقاب ایمان و خداترسی به پیکره اسلام ضربه های جبران ناپذیری می زند (نساء، ۱۴۵). منافق نه تنها کافر است بلکه کفرش با کتمان، دروغ، خدعه و استهزاء همراه است. ولی کسی که کافر محض است دیگر گرفتار این پلیدی ها نیست.

ویژگی های منافقان

خداوند متعال برای این گروه، ویژگی هایی را بیان کرده که در هر زمان و مکان شناخته شوند. برخی از ویژگی های کلی آنان عبارت است از:

ویژگی های سیاسی منافقان

دوستی با بیگانگان

«ألم تر إلى الذين تَوَلوا قوما غَضِب الله عليهم ما هم منکم ولا منهم ويحلفون على الكَذِب و هم يعلمون» (مجادله ، ۱۴)؛

آیا آن (منافق) مردمی را ندیدی که با (یهود) قومی که خدا بر آنها غضب کرده است دوستی کردند؟ آنها به حقیقت نه از شما مسلمين و نه از فرقه یهودند و به دروغ قسم یاد می کنند (که ما اهل ایمانیم) در صورتی که خود می دانند.

ولایت ستیزی

«ويقولون آمنا بالله و بالرسول و أطعنا ثم يتولّي فريق منهم من بعد ذلك و ما أولئك بالمؤمنين * وإذا دعوا إلى الله و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون» (نور ؛ 47 – 48)؛

و (منافقان هم مانند مؤمنان) می گویند که ما به خدا و رسول صلی الله عليه وآله ایمان آورده و اطاعت می کنیم، و لیکن با این همه قول، باز گروهی (وقت عمل، از حق) روی می گردانند و اصلا آنان ایمان ندارند.

و هرگاه به سوی خدا و رسول(ص) خوانده شوند تا (پیامبر به حکم خدا) میان آنها قضاوت کند، گروهی از ایشان (از این دعوت) اعراض می کنند.

تحقیر و مسخره کردن مؤمنان

«الذين يَلمِزون المطوِعين من المؤمنين في الصدقات والذين لايجدون إلا جُهدَهم فيسخرون منهم سَخِرَ الله منهم و لهم عذاب أليم» (توبه ، ۷۹)؛

و آن کسانی که عیب جویی می کنند بر آن مؤمنانی که به صدقات مستحب، فقیران را دستگیری می کنند و همچنین مسخره می کنند مؤمنانی را که از اندک چیزی که مقدور آنهاست هم (در راه خدا) مضایقه نمی کنند، خدا هم آنها را البته مسخره و مجازات می کند و به آنها عذابی دردناک خواهد رسید.

فتنه گری

«لو خرجوا فيكم ما زادُوکُم إلا خَبالاً ولأوضعوا خلالَكُم يبغونکُم الفتنة و فيکم سماعون لهم و الله عليم بالظالمين * لقد ابتغوا الفتنة من قبل و قلبوا لك الأمور حتي جاء الحق وظهر أمر الله وهم کارهون» (توبه،47-48).

اگر این منافق مردم هم در میان شما مؤمنان بیرون می آمدند جز خیانت و مکر در سپاه شما چیزی نمی افزودند و هر چه می توانستند در کار شما اخلال و خرابی می کردند، برای شما از هر سو در جستجوی فتنه بر می آمدند، و هم در میان لشکر شما از آنان جاسوس هایی وجود دارد، و خدا به احوال ظالمان داناست.

از این پیش (در جنگ خندق و احد) هم آنان در صدد فتنه گری بودند و کارها را به تو برعکس می نمودند تا آن گاه که حق روی آورد و امر خدا آشکار گردید (یعنی اسلام را فتح نصیب کرد) در صورتی که آنها کمال کراهت را داشتند.

ایجاد جنگ روانی در بین مسلمانان

«وإذ قالت طائفة منهم يا أهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا ويستأذن فريق منهم النبي يقولون إن بيوتنا عورة و ما هي بعورة إن يريدون إلا فرارا» (احزاب ، ۱۳)؛

و در آن وقت، طایفه ای از آن کفار و منافقان گفتند: ای یثربیان، دیگر شما را (در اردوگاه) جای ماندن نیست (که همه کشته خواهید شد، از گرد پیغمبر صلی الله علیه و آله متفرق شوید و به مدینه) باز گردید. و در آن حال گروهی از آنها (برای رفتن از پیغمبر صلی الله علیه و آله اجازه خواسته و می گفتند: خانه های ما دیوار و حفاظی ندارد، در صورتی که دروغ می گفتند و خانه هاشان بی حفاظ نبود، و مقصودشان جز فراراز جبهه جنگ نبود.

افساد در پوشش اصلاح

«وإذ قيل لهم لا تفسدوا في الأرض قالوا إنما نحن مصلحون» (بقره ، ۱۱)؛

و چون آنان را گویند که فساد در زمین نکنید، گویند: تنها ما کار به صلاح کنیم.

کارشکنی

«فَرِّحَ المخلِّفون بمقعدهم خلاف رسول الله و كرهوا أن يجاهدوا بأموالهم وأنفسهم في سبيل الله و قالوا لاتنفروا في الحر قل نارُ جهنم أشد حراً لو كانوا يفقهون» (توبه ، ۸۱)؛

آنهایی که از جهاد در رکاب رسول خدا باز نهاده شدند از این بازماندنشان خوشحالند و مجاهده به مال و جانشان در راه خدا را خوش نداشتند و مؤمنان را هم از جهاد منع کرده و به آنها گفتند: شما در این هوای سوزان از وطن خود بیرون نروید! آنان را بگو: آتش دوزخ بسیار سوزان تر است، اگر می فهمیدند.

ویژگی های روانی منافقان

خود بزرگ بینی

«وإذا قيل له اتق الله أخذه العزة بالإثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد» (بقره ، 206)؛

و چون او را (به نصیحت) گویند: از خدا بترس، خودپسندی او را به بد کاری برانگیزد و پند نشنود). جهنم او را کفایت کند که آرامگاه بدی است.

ریا کاری و سستی در عبادت

«إن المنافقين يخادعون الله وهو خادعهم وإذا قاموا إلى الصلاة قاموا کسالی يراءون الناس ولا یذکرون الله إلا قليلا» (نساء ، 142)؛

همانا منافقان باخدا مکر و حیله می کنند و خدا نیز با آنان مکر می کند، و چون به نماز آیند با حال بی میلی و کسالت نماز اقامه کنند و برای ریاکاری آیند و ذکر خدا را جز اندک نکنند.

سرکشی و طغیان گری

«… الله يستهزئ بهم و یمدهم في طغيانهم يعمهون» (بقره، ۱۵)؛

خدا به ایشان استهزا کند و در سرکشی مهلتشان دهد که حیران بمانند.

ویژگی های فرهنگی منافقان

ریا کاری و دروغگویی

«إذا جاءك المنافقون قالوا نشهد إنك لرسول الله والله يعلم إنك لَرسولُه والله يشهد إن المنافقين لكاذبون» (منافقون ، ۱)؛

(ای رسول ما) چون منافقان ریاکار نزد تو آیند گویند که ما به يقين و حقیقت گواهی می دهیم که تو رسول خدایی و خدا می داند که تو رسول اویی و خدا هم گواهی می دهد که منافقان، سخن دروغ می گویند.

توجيه روش های نادرست خویش

«لو كان عرضا قريبا وسفرا قاصدا لاتّبعوك ولكن بَعُدَت عليهم الشقه وسيحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معكم يهلكون أنفسهم والله يعلم إنهم لكاذبون» (توبه، 42)؛

(ای رسول) اگر این مردم را برای منفعت آنی و فوری و سفر کوتاه (تفریحی) دعوت کنی، البته تو را پیروی خواهند کرد و لیکن این سفر (به تبوک برای جنگ با روم) بر آنان دراز و دشوار آمد، و مؤكد به خدا سوگند می خورند که اگر توانایی داشتیم همانا با شما بیرون می آمدیم، اینان خود را به دست هلاکت می سپارند و خدا می داند که آنها به حقیقت دروغ می گویند.

شبهه افکنی

«وإذ يقول المنافقون والذين في قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله إلا غرورا» (احزاب، ۱۲)؛

و نیز در آن هنگام منافقان و آنان که در دلهایشان مرض (شک و ریب) بود (با یکدیگر) می گفتند: آن وعده (فتح و نصرتی) که خدا و رسول به ما دادند غرور و فریبی بیش نبود.

کفر ورزیدن در پوشش ایمان

ومن الناس من يقول آمنا بالله وباليوم الآخر وما هم بمؤمنين» (بقره ، ۸)؛

و گروهی از مردم (یعنی منافقان) گویند: ما ایمان آورده ایم به خدا و به روز قیامت، و حال آنکه ایمان نیاورده اند.

۵- سفاهت و نادانی

«ألا إنهم هم السفهاء ولكن لايعلمون» (بقره، ۱۳)؛

و چون به ایشان گویند: ایمان آورید چنانکه دیگران ایمان آوردند گویند: چگونه ایمان آوریم مانند بی خردان؟! آگاه باشید که ایشان خود بی خردند ولی نمی دانند.

نتیجه

از آیات قرآن کریم درباره منافقان اینگونه نتیجه می گیریم که : مهمترین و خطرناک ترین دشمن، همان دشمن داخلی و یا منافقان هستند. منافقان، چه از جهت مجموع اعتقادات دینی و مذهبی چه از ناحیه معاشرت های اجتماعی، دشمن ناشناخته اند. دشمن شناخته شده هرچند هم قوی و نیرومند باشد، ضررش کمتر و خیانتش قابل دفاع تر است؛ زیرا هویت او معلوم و سوء قصد او روشن است، ليکن دشمن ناشناخته هرچه هم کوچک و ناتوان باشد؛ چون نقابی از دوستی و محبت بر چهره دارد، و شعار او شعار توده مردم است که زیر آن نقاب و شعار، دلی مملو از کینه و عداوت، و خنجری زهرآلود و کشنده پنهان دارد، و همواره منتظر فرصتی است تا به اغراض پلیدش جامه عمل بپوشاند، مقابله با او مشکل است.

این گروه، بدترین و خطرناک ترین دشمن نسبت به مسلمانان اند؛ زیرا منافقان در ظاهر خود را به صفت دوست می نمایانند که در باطن، دشمن اند و از هیچ ضربه ای کوتاهی نمی کنند و از آنجایی که دشمنی اینها مخفی است، مسلمانان باید هوشیار باشند تا در دام آنان گرفتار نشوند.

ضرورت شناخت دشمن

هر موجود زنده ای برای ادامه حیات و تکامل در مسیر فطرت، باید آفات و آسیب ها و دشمنان را بشناسد و به تقویت قدرت دفاعی خود بپردازد و در مقام مبارزه با دشمن از خود ابتکار عمل نشان دهد و با تکنیک ها و تاکتیک های مؤثر و کارآمد برای مبارزه با دشمن آماده باشد. حضرت علی(ع) در نهج البلاغه (خ ۱۴۷) می فرماید: «هیچ گاه حق را نخواهید شناخت جز آن که ترک کننده آن را بشناسید. هرگز به پیمان خدا وفادار نخواهید بود مگر آن که پیمان شکنان را بشناسید و هرگز به قرآن چنگ نمیزنید مگر آن که رهاکننده آن را شناسایی کنید».

مطالعه تاریخ بشر نشان می دهد که بسیاری چون باطل را نشناختند در دام باطل افتادند و حق را رها کردند. حضرت علی(ع) در همان خطبه می فرماید: «هم باید حق را شناخت و هم باطل را تا باطل را رها کرد و حق را عمل نمود».

وظیفه و تکلیف مؤمن، رعایت حدود الهی و تجاوز ننمودن از این مرزها و خطوط قرمز الهی است (طلاق: ۱) و هدایت و حرکت در مسیری که رسولان الهی و ائمه معصومین (ع) برای ما ترسیم نموده اند. لازم است بدانیم شیطان در مقابل نیروهای مختلف جامعه راه های گوناگونی برای نفوذ دارد که دشمن از آن بهره می برد و دام های خود را می گستراند تا به نتایج پلید خود دست یابد.

انسان ها در مقابل عوامل نفوذی شیطان و دشمنان شیطان صفت به چند دسته تقسیم می شوند:

انبیاء و پیامبران

افرادی که شیطان در آنها راه ندارد، اما در اهداف و آرزوهای آنان مانع تراشی می کند. با تأمل در آیات قرآن و قصص انبیا کارشکنی های دشمنان را می بینیم، از جمله در زمان حضرت سلیمان (ع) شیاطین و اجنه در مردم نفوذ می کردند و آنها را به بدی ها، قتل، خودکشی و دیگر کشی فرامی خواندند، اما خداوند قدرت مهار کردن آنان را به حضرت سلیمان (ع) عطا فرمود تا فرمانروایی کند (انبياء: ۸۲).

مؤمنان

شیطان با روش ها و ابزارهای خاصی با این گروه تماس برقرار می کند. غرور، ریا، زینت بخشی خطا و گناهان، گرایش به تجملات و… عواملی هستند که پرهیزکاران را به وساوس شیطانی دچار می کنند. اما خداوند می فرماید: «آنها به یاد خدا و پاداش و کیفر الهی می افتند و در پرتو یاد خدا، حق را می بینند و ناگهان بینا و بصیر می شوند» (اعراف: ۲۰۱)

شیطان به خدا گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی من بر سر راه مستقیم تو، در برابر انسان ها کمین می کنم، سپس از پیش رو، پشت سر، و از طرف های راست و چپشان به سراغ آنان می روم و بیشتر آنها را شکر گزار نخواهی یافت» (اعراف: ۱۶ و ۱۷).

این آیه از قول خود شیطان است و بیان می کند چگونه در کمین انسان های مؤمن نشسته است. البته روشن است

که این جهات چهارگانه، جهات مادی نیست، چنان که صراط مستقیم، راه مادی نیست. از قرآن استفاده می شود که منظور از پیش رو حوادثی است که در آینده سراغ انسان خواهد آمد، اعم از حوادث لذت بخش که آرزوی آمدنش را دارد یا حوادث ناگواری که انسان از آنها می ترسد. هر دوی این حوادث می تواند کمین گاه انسان باشد. چه بسا آرزوهایی که انسان را به گناه کشانید، و چه بسا ترس های موهومی که انسان را از خیر و سعادت بازداشته است. برای مثال، ترس از فقر انسان را از انفاق و ترس از سرزنش مردم انسان را از کار خیر و ثواب باز می دارد.

منظور از پشت سر، فرزندان و نسل آدمی است، زیرا انسان گمان می کند که بقای او به بقای آنان وابسته است، از این رو حاضر می شود برای آنان از حلال و حرام مال بیندوزد و چه بسا برای زندگی دنیایی فرزندان، خود را جهنمی کند. منظور از طرف راست، بعد مثبت آدمی در دین داری است. ممکن است شیطان از راه دین وارد شود و مبالغه و افراطی گری در برخی از امور دینی را پیش انسان جلوه دهد و او را به انجام کارهایی وادارد که خدا آنها را واجب نکرده است و از این راه انسان را جهنمی کند، مقصود از طرف چپ، بی دینی است. شیطان ممکن است از راه غضب و شهوت وارد شود و انسان را به شهوت رانی و هوس بازی وادارد و از این راه انسان را به جهنم بکشاند (المیزان، ج ۸: ص ۱۲).

مسلم است که خطر بیشتر در کمین انسانهای مؤمن است تا انسان های بی ایمان، لذا یادمان باشد که فقط به رضای خدا دل بسپاریم و دل را صحن و سرای رضای الهی کنیم و زائر دلی باشیم که جز خدا و رضای او هیچ نخواهد و دل نبندد.

حضرت علی(ع) در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه شگردهای شیطان را برای غفلت از خدا مطرح می نماید و مهم ترین ابزار برای شکست شیطان را نماز و به ویژه سجده کردن می داند؛ همان عملی که خداوند از شیطان خواست و او نافرمانی کرد.

مردم عادی

شیطان در روح و جان این افراد فرو می رود و مدام آنها را وسوسه می کند. در این صورت دشمنان و مستکبران بیشترین نقشه های خود را از طریق مردم عادی عملی می کنند.

فاسقان و منافقان

شیطان در اعماق جان این افراد نفوذ می کند و بیرون نمی آید. همچنین، بر جوارح و جوانحشان تسلط می یابد، دام خود را در این افراد می گستراند، در دل های آنها تخم می گذارد و جوجه های خود را در دامشان پرورش می دهد.

این منحرفان شیطان را ملاک کار خود قرار می دهند (نهج البلاغه، خ 7). به همین جهت نه تنها خود گمراهاند بلکه شیطان پرورند و نسل ها را منحرف می سازند.

امام خمینی (ره) در کتاب شرح حدیث جنود و عقل و جهل (ص ۷) می فرماید: آن انسان که در صورت، انسان و از جنود شیطان است و از طرف او مبعوث است و تو را دعوت به شهوت رانی می کند و می گوید زندگانی مادی را باید تأمین کرد و بس؛ قدری در حال او تأمل کن و قدری او را استنطاق کن ببین آیا خودش از وضعیت خود راضی است؟ یا آن که خودش مبتلاست و می خواهد بیمار دیگری را مبتلا کند؟

فاسقان و منافقان خود فتنه اند و سبب دشمنی و سلب آسایش و آرامش از افراد و جمعیت ها هستند. لذا گاهی سعی می کنند با القای شبهات و شکوک، از طریق زبان و قلم به گمراهی مردم بپردازند و یا نگذراند مردم حق را بپذیرند.

دشمنان با شکنجه، محدودیت و ممنوعیت مانع پذیرش دین اسلام می شوند، غافل از این که چنین اقداماتی باعث می شود انسان ها فوج فوج به دین مبین اسلام روی آورند.

حضرت علی(ع) در نهج البلاغه (خ ۱۹۲) می فرماید: از فرومایگان اطاعت نکنید…. آنها که باطلشان را با حق خود مخلوط کرده اند، در حالی که آنان ریشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهاند. شیطان آنان را برای گمراه کردن مردم، مرکب های رام قرار داد و از آنان لشکری برای هجوم به مردم ساخت و برای دزدیدن عقل ها، داخل شدن در چشم ها و گوش های شما، آنان را سخن گوی خود برگزید تا شما را هدف تیرهای خویش و پایمال قدم های خود و دستاویز وسوسه های خود گردانید.

شناخت این افراد و عکس العملشان در مقابل شگردهای شیطان برای ما درس عملی بسیار بزرگی است و به ما می آموزد که چه کسانی را معیار کار خود قرار دهیم و با چه کسانی مشورت کنیم و حرف چه کسانی را باور داشته باشیم. و بدانیم که نباید به اعمال دشمنان اسلام راضی شد، وگرنه خود نیز جزء آنان محسوب می شویم. بسیاری در صحنه کربلا در مقابل امام حسین (ع) نبودند اما چون به عمل منافقان راضی شدند امام(ع) ایشان را لعنت می کند و از خدا می خواهد که آنان را از رحمت خود دور سازد.

دکمه بازگشت به بالا