داستان و حکایتدل نوشته های شما

بهانهٔ پاداش

آیت‌الله‌العظمی حاج سید احمد زنجانی، در کتاب “الکلام یجرالکلام” درباره رحمت خداوند و دادن پاداش‌های بسیار برای کارهای به‌نظر کوچک، می‌نويسد:

يكى از راجه‏ های هند، به كربلا می‌رفت؛ يكى از خدّام آستانه، از او استقبال كرده، مهار شتر كجاوه او را كشيد. در اين اثنا، سائلى از وى درخواست كرد. خادم خواست او را ردّ كند، گفت: توى كجاوه كسى نيست.

راجه شنيد، پوشش كجاوه را بلند كرد و گفت: پس من كيست؟ آن گاه، يك مشت زر به او داد. خواست سائل برود، باز صدا كرد: پس من كيست؟ يك مشت زر، باز به او داد. بعد از چند قدم نيز باز به همين منوال. خلاصه، در هر چند قدم مى‏گفت: پس من كيست؟ يك مشت زر به وى مى‏ داد. بالاخره سائل باورش نشد كه اين همه زر را به او بدهند. ترسيد كه از وى پس بگيرند، فرار كرد.

ولى تو مترس؛ رحمت واسعه الهيّه محدود نيست كه اين‏گونه عطايا در حساب باشد و هر قدر هم زياد شامل حال انسان گردد، ذرّه‏اى از خزائن رحمت الهى كاسته نمى‏شود؛ چون رحمت الهيّه، محدود نيست؛ چنان‏كه استحقاق انسان هم محدود نيست.
نمى ‏بينى كه حضرت رسول (صلّى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلّم) هر روز، چندين ميليون بار صلوات براى حضرتش مى‏ فرستند؟ و معنى صلوات، همان درخواست كردن رحمت است از حضرت بارى، براى آن جناب. و البته خداوند نيز رحمت و بركاتش را به موجب همين درخواست‏ها، در حقّ آن حضرت جارى مى‏ كند؛ مع ذلك، استحقاق آن حضرت تمام نمى ‏شود.

پس، معلوم مى‏شود كه نحوه شمول رحمت در نشئه ديگر، غير از نحوه شمول در اين نشئه است؛ چون اين نشئه، از جهات اربع محدود است و حدّ رحمتش، همان رفع احتياج اين عالم و دفع سقم و اَلَم است؛ و لذا هر كه در شؤونات دنيويّه، دست به بيشتر از اين بيالايد، عقلا ملامتش مى ‏كنند كه فايده‏ اش چيست؟! به خلاف نشئه ديگر كه حدّى ندارد و هر چه از ناحيه حضرت حقّ، به بنده ‏اش عطا مى‏ شود، محلّ خرج دارد. اين است كه براى هر عمل كوچك، آن قدر ثواب مى‏دهند كه مادّيين چشمشان باز مى‏ماند و باور نمى‏كنند كه براى عمل به آن كوچكى، ثواب به اين بزرگى بدهند؛ و لهذا يكى از دانشمندان آن ها، همين را ميزان تمیيز خبر مجعول قرار داده و گفته: خبرى كه متضمّن ثواب بزرگ، به عمل كوچك باشد، مجعول است. ديگر نفهميده كه اين از سعه رحمت الهيّه است كه خدا مى‏خواهد به اندك بهانه، بنده ‏اش را مشمول آن قرار دهد؛ والّا مقام داد و بستاد نيست كه سنگ و ترازو گذاشته، عمل بنده را با رحمت خدا موازنه كنند؛ آن گاه بگويند كه كفه آن، با اين راست نمى‏ آيد!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا