دل نوشته های شما

در آستانه روز پدر

درفقدان هرچیزی انگشت اتهام به سمت توست.میان خیل عظیم انگشت هابازایستاده ای؛

بااین که عرق شرم برچهره داری ؛لبخندی تلخ برلبانت نقش می بندد.با کوهی که از غصه برپشت داری آرام می نشینی و هنگام بلند شدن دست بر زانو می گذاری و زیر لب زمزمه می کنی (یاعلی)

راستی این کلمه چه رمزورازی باخوددارد.به دنبال کاغذوقلم می روم تاشایدبتوانم چندخطی درمورداین کلمه امانه،جمله وحتی فراترازجمله بنویسم.

کاغذ ها در اطرافم پراکنده شده اند.به دنبال کاغذی هستم که شایسته نوشتن درموردعلی بهترین وشایسته ترین مردوپدردنیاراداشته باشدامانمی یابم.

زنگ خانه به صدادرمی آید.به سوی درمی دوم.قامت پدر را در قاب در تماشا می کنم. با لبخندی که برلب دارد دستانش رامی گیرم.دستان پینه بسته اش نشانی از بهترین کاغذ دنیا را دارد. بر خط خط دستانش می نویسم به نام پدر…..

🎙دلنوشته ارسالی از خانم ساکی مفرد
کد اشتراک : ۹۱۰۹۰

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا