داستان و حکایتدل نوشته های شما

دل نوشته های من غریب

سرکار خانم مینو سلیمی
کد اشتراک:81214

هر زمان که دردِ نداشتن و بدبختی و فلاکتِ این بندگان بی پناه خدا را از نزدیک می بینم، درد، تا عمق استخوانم می رود و با تمام وجودم حسش می کنم. مرا تا شراره مرگ می برد این کوچه های غربت!
یک روز می بینم که مردی بلندقد و چهارشانه، برای گرفتن فقط ده عدد نانِ قوتِ غالبِ خانواده و برکت سفره اش، پیش شاطر نانوا گردن کج کرده و با عذر خواهی و شرمندگی نان قرضی می گیرد. و من چقدر احساس غربت می کنم در شهر و دیار و زادگاه خودم، بابت این درد بی کسی و فقر…
یک روز می بینم مادری از در سوپری رد می شود، چادرش را پرده ی چشمان کودکش کرده قدمهایش را برای مسیری کوتاه، بلند بلند برمیدارد، مبادا چشم کودک دلبند یتیمش به این زرق و برق چیپس و پفک و بستنی بیفتد. و هوس کند،
از کجا بیاورم برایش بخرم این تنقلات چشم پرکن بی خاصیت را؟ یک شب که خانه ی یکی از اقوام برای شب نشینی در شبهای پاییزی بلندش همراه همسر و فرزندانم بر می گردیم، در مسیر برگشت، کناریکی از سطل زباله های شهرداری، جوانی را با لباسهای پاره پوره و کثیف و با موهای پرپشت ژولیده، می بینم که تا کمر داخل سطل زباله آویزان شده و انگار به دنبال چیزی می گردد و فقط پاهایش از سطل بیرون مانده.
آهی از نهادم بر می آید و افسوس خوردنم را با همسرم قسمت می کنم.
وقتی برای خرید به بازار میوه و سبزی جات می روم… چشمم به زنی می افتد… در حالی که از آقای فروشنده رو می گیرد، و چادر رنگ و رورفته و نخ نمایش را بیشتر جلو سر و صورتش می کشد، و داخل سبد میوه های له شده و گندیده که ما حتی تحمل بوی نا مطبوعش را نداریم و وقتی از آنجا رد می شویم برای لحظاتی بینی خود را می گیریم، جستجو می کند، شاید میوه ای نه چندان سالم پیدا کرده و برای پسربچه اش که بهانه ی میوه خوردن گرفته، ببرد.
آنجاست که من از خجالت اینکه دستم خالی هست و نمی توانم کمکی به او بکنم، شرمنده می شوم و نگاهم را از او بر می دارم.
اینهایی که گفتم، فقط و فقط بخش خیلی کوچکی از واقعیت های تلخ روزگاریست که به اصطلاح ما داریم زندگی می کنیم.
چه کسی، باید ببیند وبیندیشد؟
چه کسی، باید فرشته باشد؟
چه کسی، باید به گوش فرشته ها برساند؟
مگر نه اینکه فرشته ها باید پرواز کنند و همه را از بالا ببینند.؟
و از همه کس و همه چیز مطلع باشند.؟!
آیا اصلا فرشته ای هست؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا