مناسبتی

سلام بر روح الله

او انسان نبود؛ فرشته ای از جنس نور بود که در ظاهری انسانی بر مردم ایران ظاهر شد. روح شرافت و ظلم ستیزی در او نهادینه شده بود تا در زمانه خود به پاخیزد. یقین داشت که دست خدا در آستین هر آزاده خواهی است که سر در برابر ظلم فرونیاورد. گویا گلش را از باقی مانده شریف ترین انسانهای روی زمین و آسمان سرشته بودند. در شخصیت روح خدا بیش از هر چیز مهربانی، عطوفت، عشق به همنوع و… نهاده شده بود. آمده بود تا بلال های زمانه او تحقیر نشوند و سمیه ها در پرده ظلم ظالم؛ مظلومانه روزگار نگذرانند. نمی توانست تحمل کند شخصیت زن چون عروسکی زیبا و بدون روح باشد. باید برای آرمان های زنده به گور شده مردان و زنان روزگار خودش کاری می کرد. باید کاخ قارون را ویران می کرد تا مسجدالنبی امن برای مسلمان جهان بسازد.

روح الله این رسالت را چون اجدادش از منبر آغاز کرد. تبر ابراهیمی را بر دوش زبانش نهاد و پایه های منبرش را با ایمان محکم کرد. باید بت تجمل پرستی، بی حجابی، بی عزتی، تحقیر، نفاق، خودپسندی و خودبینی را در کعبه دروغینشان خرد می کرد. باید برای فرعون زمانه خود، موسی میشد. باید عصای موسی دست می گرفت تا بتواند امتش را به سلامت از دریای ظلم عبور دهد. او پس از تحمل سال ها سختی و رنج، تبعید، زندان، تحریم و دوری از خانواده بالاخره کبوتر آرمان هایش را به پرواز در آورد و شکوفه نیت پاکش را در بهمن ۱۳۵۷ به شاخه نیمه جان درخت ایران رساند. او با آمدنش این باغ را به گلستانی خوش بو تبدیل کرد.

او به ناخدایی می مانست که باید این کشتی جوان را به ساحل آرامش هدایت می کرد. امواج سهمگین کینه دشمن پس از آن آغاز شد. این بار پادشاه ظلم لباس میش برتن کرده بود و نفاق و درویی را در گوش ها جار میزد. دنیا دست به دست داده بود تا تجهیزات نظامی را برای نابودی امام و امتش گسیل کند. روح خدا این بار هم از سلاح ایمان و توکل به خدا کمک گرفت تا توانست به سلامت، ملت را از این بحران بگذراند. چون پدری مهربان صبورانه مرارت ها را به جان خرید و با چهره ای که دریایی آرام داشت؛ در میان مردم ظاهر شد. پیامبر گونه مردم را هدایت کرد و ملت قدر این گوهر نایاب را دانستند. حرف هایش را با جان و دل خریدند و برای رسیدن به ساحل امن، امنیت، از هرچه داشتند مایه گذاشتند. عزت، شرافت، پیروزی و غرور اولین ارمغانی بود که چون تبسمی شیرین بر چهره خسته امت نشست. ناخدای مهربان اینک دیگر خیالش از هر جهت آسوده شده بود. دیگر می دانست که ملت با امید و تلاش می تواند این پرچم را به دست صاحب اصلی اش برساند. در تقدیر روح خدا آمده بود باید پروانه روحش به گلستان بهشت پر بکشد. او پیشتر در اشعارش انتظار فرج و گسستن از قفس زندان تن را یادآور شده بود. خرداد ۱۳۶۸ روح او آسمانی شد و یک ملت را در داغ فراغ، فروبرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا