مناسبتی

مصاحبه با ساراتا دیرا، مهمانی از ساحل عاج

 قبلاً در رشته زبان فارسی درس خوانده بود؛ اما به علت بیماری چشم‌ها، سفر به کشورش و وقفه‌ای که در این میان افتاده بود، آن‌چه را که فراگرفته بود تقریباً فراموش کرده بود. شوق و عجله عجیبی به یادگیری زبان فارسی داشت. می‌گفت: «این مدت که به کشور برگشتم، فهمیدم چقدر از لحاظ معنوی تغییر کرده‌ام و حالم خوب است. دوست دارم از این فرصت کم برای رشد معنوی و روحی خودم استفاده کنم.» با او هم کلام می‌شوم تا بیشتر با او آشنا شویم.

*سلام. از آشنایی با شما خیلی خوشحالم. لطفاً خودتان را معرفی کنید و بگویید اهل کدام کشور هستید؟

سلام. اسم من ساراتا دیرا است. اهل کشور ساحل عاج هستم. ۲۶ سال سن دارم و مادر دو فرزند هستم.

*چرا به ایران آمدید؟

همسرم برای خواندن دروس دینی به ایران آمد. چون تنها بود، به من گفت که تو هم به ایران بیا که من تنها نمانم. او گفت می‌توانی در ایران ادامه تحصیل بدهی و نسبت به دین و مذهب آگاه‌تر و در یک رشته متخصص شوی. من به حرف‌های همسرم خیلی فکر کردم؛ و بعد تصمیم گرفتم و به ایران آمدم. خدا را شکر خیلی راضی هستم. فقط گاهی دلم برای مادرم بسیار تنگ می‌شود. یک سال پیش هم یک بار به دیدن مادرم رفتم و دوباره برگشتم.

*نظرت درباره کشور ایران چیست؟

ایران کشور خوبی است. در این‌جا مراکز علمی و دینی بسیاری وجود دارد. ما با ادامه تحصیل در علوم دینی آگاه‌تر و بیدارتر شده و مسلمان معتقدتری می‌شویم. این یعنی رشد؛ و رشد آغاز موفقیت است.

*این آگاهی چه ربطی به رشد دارد؟

ببینید وقتی من شناختم از چیزی بیشتر شود، بهتر می‌توانم از آن و قابلیت‌هایش استفاده کنم .علم هم همین‌طور است. آن هم علوم دینی که نافع‌ترین علم است. وقتی آگاهی‌ام درباره دین بیشتر شود، بهتر با دینم انس می‌گیرم. در کشور من مراکز تخصصی دینی وجود ندارد و آگاهی ما نسبت به اعتقادات و احکام خیلی کم است.

*آیا این سفر باعث تغییری در شما شده است؟

بله من خیلی تغییر کردم. من در ایران دوباره متولد شدم. در این سفر و هجرت، انگار خدا من را بغل کرده و دارد معارف را در جان من می‌ریزد. وقتی من ایمانم به خدا بیشتر شد، احساس وابستگی بیشتری نسبت به او پیدا کردم. حالا احساس می‌کنم خدا نگاه ویژه‌ای به من داشته که مسلمان شدم. حالا با اشتیاق درس می‌خوانم؛ و دوست دارم در این فرصت کوتاه، همه معارف ناب الهی را فرا بگیرم و با دست و دل لبریز از نور حق و قلبی مطمئن، برای تبلیغ به کشورم برگردم.

*پس در واقع این سفر برای شما نوعی تحول بوده است؟

بله، در سؤال قبلی گفتم؛ من متولد شدم. تحول روحی که باعث شده زندگی مادی هم بهتر شود. من پر از امید هستم، امید به زندگی، امید به آینده و یک نوع آرامش و نشاط روحی که نمی‌توانم توضیحش بدهم. الان آرامش عجیبی دارم؛ اما از آن طرف احساس تکلیف دارم. وقتی به خدا و باور الهی‌ام فکر می‌کنم، بغض شوق گلویم را می‌گیرد. این‌که خدا من را صدا زده برای بندگی و مبلّغی. خیلی خیلی خوشحالم. برایم دعا کنید که بتوانم بندۀ خوبی باشم.

*از آرامش صحبت کردید. مگر قبل از این آرامش نداشتید؟

می‌دانید پدربزرگ من رئیس قبیله است و من موقعیت خوب اجتماعی داشتم؛ اما این‌که تو به یک نیروی قدرتمند ماورایی وصل باشی که نه تنها تمام نمی‌شود، بلکه هی زیاد و قدرتمندتر هم می‌شود، یک حس متفاوت‌تری است. تصور کن یک ثروتی داری که هر چه خرجش کنی، تمام نشود. ثروت من هم همین‌طوری است؛ نه تنها تمام نمی‌شود، بلکه زیادتر هم می‌شود. من با آگاهی و شناخت دینی، یک روح ثروتمند بخشنده پیدا می‌کنم. می‌دانی ثروتمندان خیلی دوست ندارند از پول و ثروت‌شان به کسی بدهند؛ ولی کسی که روح ثروتمندی دارد از بخشیدن، بیشتر از داشتن ثروت لذت می‌برد. این که تو بتوانی هم یاد بگیری، هم یاد بدهی و هم احساس رشد کردن داشته باشی یعنی آرامش؛ یعنی تو مفید هستی و این به تو امید می‌دهد.

*نظرت درباره ایران و انقلاب اسلامی ایران چیست؟

انقلاب ایران همان دگرگونی روحی بود که گفتم. وقتی آدم‌ها به خدا امید و باور داشته باشند، قوی می‌شوند و با ظالمان مبارزه می‌کنند؛ درست مثل انقلاب شما.

*به نظرت نقش امام خمینیq به عنوان یک رهبر در انقلاب چقدر بود؟

این‌که انقلاب را از امامq جدا کنی؛ مثل این است که بگویی این رودخانه سرچشمه ندارد. امام خمینیq جرقه و نقطه شروع بود. بیدار بود و همه را بیدار کرد.

*چه ویژگی‌هایی در امامq ویژه بود؟

امامq ثروتمند واقعی بود. هر چه به دیگران بخشید، ثروتش زیاد و زیادتر شد؛ تا این‌که سیلی شد و خانه ظالمان را نابود کرد. او به همه جهان یاد داد که چگونه می‌توان از حق و مظلوم دفاع کرد. او راه رهبری درست را به همه نشان و یاد داد.

*نظرت درباره آقای خامنه‌ای چیست؟

آقای خامنه‌ای مثل امام خمینیq است. او هدایتگر است و با زیردستان ارتباط خوبی دارد. او انگیزۀ بالایی برای کمک به انسان‌ها و نجات آن‌ها دارد. او فقط رهبر ایرانی‌ها نیست، رهبر همه ماست. همه رهبرهای خوب دنیا از او و امام خمینیq یاد گرفتند که چگونه می‌توان قلب‌ها را از تاریکی نجات داد. من او را بسیار دوست دارم و همیشه برای او دعا می‌کنم.

*بزرگترین آرزوی شما چیست؟

سال پیش که به ایران برگشتم، با خودم عهد کردم که خوب درس بخوانم تا وقتی به کشورم برمی‌گردم، مدرسه و مسجدی بنا کنم و با قوت برای اسلام تبلیغ کنم. من خیلی امید دارم؛ برایم دعا کنید که آرزوی من ضعیف و نابود نشود.

*ان‌شاءالله؛ به حول و قوه الهی. خانم ساراتا دیرا خیلی خوشحال شدیم که دعوت ما را قبول کردید. من و تمامی اهالی نشریه برای شما دوست عزیز آرزوی موفقیت می‌کنیم و امیدواریم به آرزوی بزرگ و الهی خود برسید و برای همه ما دعا کنید.

من هم از شما متشکرم و برای همه مسلمانان و مردم جهان دعا می‌کنم که راه درست حقیقت را پیدا کنند و در این راه به همدیگر کمک کنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا