مناسبتی

شهادت مظلومانه امام سجاد علیه السلام تسلیت باد

تاریخ بشریت نهضت و وقایع تلخ و شیرین بی‌شماری را به یاد دارد؛ اما هیچ نهضت و حرکتی به پویایی و عظمت واقعه عاشورا نیست. نهضتی که جهت احیای دین خدا و با فداکاری حسین‌ بن‌ علی(ع) و اهل‌بیت او، در جانبازی، شهامت، ستم ‌ناپذیری، صبر، تسلیم در برابر قضای الهی و عبودیت حق تعالی، با عالی‌‌ترین درجه به وقوع پیوست. سنگینی این واقعه بزرگ و عظیم در زیارت عاشورا این‌گونه شرح داده شده است: «همانا این مصیبت بزرگ در جهان بر ما شیعیان و تمام اهل اسلام سخت و عظیم و ناگوار و دشوار بود و حتی تحمل آن بر عرشیان و ساکنان آسمان و زمین نیز سنگین آمد.» (مفاتیح‌الجنان، عباس قمی، ۱۳۹۶، ص۷۶۹) همین سنگینی مصیبت، در ادامه زیارت عاشورا لعنت خدا را دامن‌گیر این قوم ظالم و ستمگر می‌کند؛ قومی که آینه تمام نمایی از بی‌وفایی، ناجوانمردی، پلیدی، قساوت، خیانت، بی‌رحمی، مهمان‌کشی و ناجوانمری‌اند. آن‌چه باعث برجستگی و عظمت این واقعه شده است را می‌توان با نگاهی کوتاه به احادیث و روایات معصومین (ع)  مورد بررسی قرار داد.

واقعه عاشورا در کلام معصوم (ع)

  واقعه عاشورا اوج قله فداکاری و ایثار در شخصیت بی‌نظیر امام حسین (ع)  بود. این فداکاری در حدیث گران‌بهای رسول خدا (ص)  که می‌فرمایند: «حسین از من است و من هم از حسینم.» به زیبایی مشهود است. یکی از مفاهیم این حدیث؛ این است که وجود پیامبر (ص)  و آیین و مکتب او در وجود اباعبدالله (ع)  تداوم یافته است؛ آن هم نه تداوم جسمی، بلکه نگهبان دین پیامبر (ص) ، امام حسین (ع)  است. خود حضرت در این‌باره می‌فرمایند؛ «مسلماً من برای آشوبگری، خودنمایی، نابه‌سامانی و ستمگری، عزم خروج نکرده‌ام؛ بلکه من از شهر خود بیرون می‌روم تنها برای سامان آوردن و اصلاح امت جدّم و اراده کرده‌ام که کمر به امر به معروف و نهی از منکر ببندم و راه و روش جدّم پیامبر و پدرم علی‌بن‌ابی‌طالب را پیش گیرم.» (احیاگری و اصلاح طلبی در نهضت حسینی، محمدجواد صاحبی، ۱۳۷۹، ص۳۶) به همین علت است که امام حسین (ع)  با بهره‌گیری از این فرصت استثنایی، نسخه کاملی از قرآن ناطق و انسان کامل را در برابر چشم جهانیان، به نمایش گذاشت و حماسه بی‌نظیری از مظلومیت اهل‌بیت (ع)  را نیز پدید آورد. این مظلومیت در آن روز چنان بود که گاه دشمن بی‌رحم نیز می‌گریست؛ از جمله آن‌جا که زینب کبری (س)  خطاب به عمر فرمود: «ای عمرسعد! ابوعبدالله را می‌کشند و تو نظاره می‌کنی؟» در آن حال اشک عمر سعد سرازیر شد و بر چهره زشت و ناپاک او فرو غلتید؛ به گونه‌ای که از شرم، صورت از زینب (س)  برگرداند. (عاشورا، سعید داودی و مهدی رستم‌نژاد، ۱۳۸۸،ص۳۳-۳۴)

در روایت دیگری آمده است که امام حسین‌ (ع)  به منزل برادرش امام حسن‌ (ع)  وارد شد و چون نگاهش به برادر افتاد، اشک از دیدگانش سرازیر گردید. امام حسن (ع)  پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟» گفت: «گریه‌ام از ظلم و ستم‌هایی است که بر شما وارد می‌شود.» حسن (ع)  فرمود: «ظلمی که بر من وارد خواهد شد، زهری است که در خفا و پنهانی به من می‌نوشانند و بدان وسیله من را مسموم می‌گردانند و به قتل می‌رسانند؛ ولی هیچ روزی در عالم مانند روز شهادت تو نمی‌توان یافت؛ زیرا سی هزار نفر که همه آنان ادعای اسلام و پیروی از امت جدمان محمد (ص)  را دارند، دورت را می‌گیرند. آن‌ها برای کشتن و ریختن خون تو و هتک حرمت و اسیر کردن زن و فرزندان و غارت کردن متاعت آماده می‌شوند. در این موقع است که خداوند لعنت و نفرین خود را متوجه بنی‌امیه می‌کند. همین جاست که از آسمان خون می‌بارد و خاکستر می‌پاشد و همه چیز حتی حیوانات وحشی در صحراها و ماهیان در دریاها، در مصیبت تو خواهند گریست.» (لُهوف، سیدبن طاووس،۱۳۷۹، ص۴۴-۴۵)

گریه‌های مداوم امام سجاد(ع)

یکی از مواردی که عظمت عاشورا در دل آن نهفته است، گریه‌های مداوم امام سجاد (ع)  است؛ چرا که ایشان در کربلا حضور داشتند و همه مصائب را به چشم دیدند؛ اما بر اثر بیماری توان برخاستن و جنگیدن نداشتند. این مصائب آن‌قدر دل امام سجاد (ع)  را به درد آورده بود که امام صادق (ع)  در این‌باره می‌فرمایند: «امام سجاد (ع)  چهل سال صائم‌النهار و قائم‌اللیل بود و هرگاه طعامی برای او می‌آوردند، به آن خیره می‌شد. غلامش می‌گفت: «آقا بفرمایید.» امام با چشم گریان می‌فرمود: «فرزند پیامبر (ص)  را گرسنه کشتند. فرزند پیامبر را تشنه کشتند.» و این برنامه او بود؛ و آن‌قدر می‌گریست تا اشک چشم او همراه غذایش می‌شد و این چنین بود تا پایان عمر. (پیامدهای عاشورا، سیدابوالفضل اردکانی،۱۳۸۰، ص۶۳)

یکی از غلامان امام سجاد (ع)  می‌گوید: «روزی همراه آن حضرت به صحرا رفتیم. امام را دیدم سر بر سنگی نهاد و در حال سجده، صدای گریه و ناله‌اش را می‌شنیدیم و شمردم هزار بار این جمله را در سجده می‌گفت و می‌گریست: «هیچ معبودی نیست جز خداوند، حقیقتی کامل است. هیچ معبودی نیست جز خداوند، از روی ایمان و تصدیق است. هیچ معبودی نیست جز خداوند، از روی عبودیت و بندگی است.» سپس سر از سجده برداشت، در حالی که صورت و محاسنش از اشک چشمش خیس شده بود. گفتم: «سرورم، آیا وقت آن نرسیده که حزن شما پایان پذیرد و گریه‌های‌تان تمام شود؟» فرمود: «وای بر تو، چگونه؟ یعقوب پیامبر، فرزند اسحاق، فرزند ابراهیم پیامبر بود و پیامبرزاده. او دوازده پسر داشت. خداوند یکی از آنان را از نظر او غایب کرد. او از شدّت حزن و گریه، مویش سفید و قدش خمیده شد و بینایی‌اش را از دست داد و حال آن که فرزندش در این دنیا زنده بود؛ اما من، پدرم و برادرم و هفده نفر از خاندانم را در یک روز از دست داده‌ام. چگونه حزن من تمام شود و گریه‌هایم به پایان رسد؟» (پیامدهای عاشورا، سیدابوالفضل اردکانی،۱۳۸۰، ص۶۴)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا