دل نوشته های شما

صحرای عاشقی

باز هم کربلایی دگر زنده شد. ماه اشک، وقت غم و اندوه از راه رسید. ماه عاشقان حسینی با کوله‌باری از عشق رسید. همه عالم، سیاه پوش حسین شدند، بر سر و سینه زدند. چشم‌هایمان گریان شد به خاطر صحرای عاشقی. صحرای عاشقی، کوچک و بزرگ نداشت. همه در رکابت بودند تا پای جانشان.

از شش‌ماه گرفته تا رقیۀ سه‌ساله‌. از هر کوچه که عبور کنیم، صدای نوحه‌ها به گوشمان می‌رسد. پیر و جوان ندارد؛ همه در زیر پرچم مشکی‌ات سینه می‌زنند و نام تو را زمزمه می‌کنند. عاشورا، قرارگاه عشق است، برای عاشقان حسینی. عاشقان، قلب‌هایشان را به تو گره زدند تا ابد با تو همراه باشند. حسین جان، نبودیم در صحرای عاشقی، اما هر بار که محرم شد؛ دل‌هایمان پر کشید سوی شما. کاش بودیم و قطره‌ای آب می‌رساندیم به شش‌ماه‌ات. کاش بودیم، لب‌های خشکیده‌ات را کمی نم‌دار می‌کردیم.

حسین جان، ما اهل کوفه نیستیم که صاحب‌الزمان را تنها بگذاریم. بر سینه می‌زنیم، دست‌ها را به آسمان بلند می‌کنیم و می‌گوییم: «الهُم کُن لولیک الفرج.» دعا کنیم تا عاشورای دگر، امام عصرمان ظهورشان نزدیک شود؛ ای پسر فاطمه، ای منتقم، ما منتظرت هستیم و می‌مانیم… . عزاداری‌هایتان قبول، عاشقان حسینی.

ارسالی از خانم زهرا عبدی (حسنا)
کد اشتراک ۹۱۰۸۸

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا