علما و شهدا

از من باید با این عکس بگیری نه اونجا

جلوی این نقاشیِ روی دیوار گفت: اون عکسا رو ولش کن. از من باید با این عکس بگیری نه اونجا

حامد محسنی عکاس نوشت:
توی یه مدرسه استودیو فیلمبرداری درست کرده بودن برای ضبط سخنرانی تلویزیونی ازش.
همراهش شدم و باهاش رفتم. دوربینم رو هم بردم که تو اون استودیو وسط صحبتش از چهره ی فوتوژنیک زیباش عکس پرتره بگیرم برای خودم.
نور پردازی عالی بود. عکاسیمو انجام دادم.
اومدنی بیرون مکث کرد جلوی این نقاشیِ روی دیوار. گفت: اون عکسا رو ولش کن. از من باید با این عکس بگیری نه اونجا… تعلّل کردم شاید بیخیال شه. وایستاد جلوی نقاشی، نگاهم کرد، لبخند زد، گفت بگیر…

توضیح و شرح اضافی بیجاست.
در روزگاری که همه به دنبال کسب آبرو از راه چیزهایی هستیم که در ما ذره ای وجود نداره هرچی حال بزرگان رو دیدم و خوندم کمتر کرامتی بالاتر ازین دیدم…

به امید دیدارت مهربانم…

راحت بخواب ای شهر ، آن دیوانه مُرده است
در پیله ی ابریشم اش پروانه مرده ست
یک عمر ، زیر پا ، لگد کردند او را
اکنون که میگیرند روی شانه مُرده ست
دیگر نخواهد شد کسی مهمانِ آتش
آن شمع را خاموش کن ، پروانه مرده ست

و یبَقی وَجهُ رَبّک…..
والحمدلله…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا