سبک زندگی پیامبر و اهل بیت

نمود های مردم داری در دیدگاه اسلامی

همانطور که در مطلب قبل گذشت مردم داری یکى از ضرورتهاى اخلاق مسلمانى و معاشرت مکتبى است، یعنى با مردم بودن، براى مردم بودن، در خدمت دیگران بودن، شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن. همراهى و همدردى و همگامى و همخونى با دیگران و هر نام دیگرى که بتوانى بر آن بگذارى و دو مورد از نمودهای مردم داری را اشاره کردیم، در ادامه به موارد دیگر از مردم داری اشاره خواهد شد.

1. بخشش و محبت

آدمیزاد، بنده احسان است. به هر کس نیکى کنى، او را رام و مطیع خویش مى سازى و به هر کس محبت و لطف کنى، قلعه دلش را فتح کرده اى. به قول سعدى:
بنده حلقه بگوش، ار ننوازى، برود.
                                       کن لطف، که بیگانه شود حلقه بگوش.
این تعلیم حضرت رسول(ص) است که:
اى مردم!
مى دانم که نمى توانید با اموالتان همه مردم را راضى کنید، ولى با چهره باز وگشاده رویى و خوش اخلاقى، مى توانید. [1]

و سخن مولایمان حضرت امیر(ع) چنین است:
«بِالْإِيثَارِ يُسْتَرَقُّ اَلْأَحْرَارُ » [2]
آزادمردان، با ایثار، بنده و غلام مى شوند.
البته بنده و غلام خوبیها و کرامتهاى اخلاقى. این هم گام دیگرى در جذب دلها و ایجاد الفتها و تحکیم رابطه هاى عاطفى در جامعه بشرى است.

2. تواضع و خاکسارى

همچنان در پى بیان نمونه هایى از روحیه «مردم دارى » هستیم.افتادگى و

تواضع و فروتنى، یکى دیگر از این ویژگیهاست. چنین کسان مى توانند مردم را دور شمع وجود خودشان جمع کنند، آن گونه که پیامبر خدا بود و انجام مى داد. تکبر، پشت انسانها را خالى مى کند و زیرپا را هم!
مردم، از پیرامون افراد مغرور و متکبر و خودخواه، پراکنده مى شوند. برعکس آن، تواضع، مردم را به محبت و عنایت و حمایت مى کشاند.
امام على(ع) فرموده است:
سه چیز موجب محبت دیگران مى شود: «الدین و التواضع والسخاء»[3]
دیندارى، فروتنى و بخشندگى.
مغروران و خود بزرگ بینان، هرگز نمى توانند با جمعى کار کنند وحمایت آنان را همواره همراه خود داشته باشند. اگر هم چند صباحى مردم در پى آنان باشند، به تدریج رهایشان مى کنند. مى گویى نه؟ به اطراف و دوستانت بنگر، و به آنان که کارى در دستشان است دقت کن.ببین متکبران در میان مردم جا و محبوبیت دارند، یا متواضعان؟

3- حوصله و تحمل

«سعه صدر»، وسعت نظر و ظرفیت لازم داشتن، از نمونه هاى دیگر«مردم دارى » است. گاهى افراد، بى حوصله اند، از جایى و چیزى ناراحتى دارند، یا ضرر و آسیبى دیده اند، یا تحت فشار و گرفتارى اند،توقعهایشان بالاست، عصبانى مى شوند، حرف تند مى زنند و …
آن که صبور باشد و بردبار، مى تواند با مردم کنار آید،
آن که تحمل حرفها، تندیها و بداخلاقیها را در «مکتب صبر»، تمرین و تجربه کرده باشد، مى تواند در ارتباط با مردم، به خدمت خویش وحضور کریمانه در کنارشان ادامه دهد. خود تحمل و مقاومت، براى انسان، هوادار درست مى‌کند. از کوره در نرفتن، بردبارى نشان دادن،خشمگین نشدن، از آثار این «ظرفیت » است. کسى که از این ویژگى اخلاقى برخوردار باشد، از یارى و حمایت دیگران هم برخوردارخواهد بود. باز بشنویم از کلام امیرالمؤمنین(ع) که فرمود:
«بالحلم تکثر الانصار»[4]
و نیز این کلام نورانى آن حضرت:
« بالاحتمال و الحلم يکون لک الناس أنصارا و أعوانا »[5]
که هر دو سخن، معناى مشابه دارد، یعنى: در سایه حلم و بردبارى و تحمل است که یاوران زیاد مى شوند و مردم، پشتیبان و حامى تومى گردند.
این خصلت، بویژه براى کسانى که با مردم در تماس و ارتباطبیشترى اند و در معرض مراجعات، طرح سؤالها، نیازها، توقعات ومشکلاتند، ضرورى تر و از مهمترین صفات شایسته براى مسؤولان است.

4 – تفقّد و رسیدگى

مردم، بویژه گرفتاران و دردمندان، نیازمند احوالپرسى، رسیدگى،سرکشى و در یک کلمه «تفقد»ند.
گاهى یک احوالپرسى و سلام، شادابى روح و نشاط زندگى فراوانى (براى هر دو طرف) پدید مى آورد.
گاهى نوشتن یک نامه یا تلفن کردن به یک آشنا و فامیل، محبتها وصفاهاى بسیارى ایجاد مى کند.
گاهى سر زدن به همسایه و عیادت یک بیمار و شرکت در یک مجلس ختم یا عروسى، مبدا بسیارى از دوستیهاى ماندگار مى شود.
دید و بازدیدهاى خانوادگى، دلها و زندگیها را به هم مربوطمى کند.
پرسیدن از گرفتاریها و مشکلات دیگران و تلاش در حل و رفع آنها، در دلها را به روى انسان مى گشاید.
پس چه باید کرد؟ روشن است: با مردم زیستن، با همسایه ها وهمشهریها و همکاران و معاشران و همنوعان، جوش خوردن، انس گرفتن، در رنج و راحت دیگران شریک شدن، فاصله ها را با دیگران کوتاه کردن، قطع رابطه ها را به «آشتى » بدل کردن، اختلافها و کدورتها رازدودن و …
اینها همه «عمل صالح » است.
و خداوند چنین نیکوکاران را دوست مى دارد.
تا توانى به جهان خدمت محتاجان کن.
به دمى یا درمى یا قلمى یا قدمى.
«مردم دارى »، اخلاق زیبنده مسلمانى است که مى خواهد ازالگوهاى دینى و ارزشهاى مکتبى الهام بگیرد و «زندگى اسلامى » داشته باشد.
باید با «عمل »، دیگران را جذب کرد، نه با «حرف »! «گفتار بى عمل،چک بى‌محل است ».[6] و مردم دارى، اخلاق انبیا و اولیاست ..


[1] . مستدرک وسائل الشیعه ، ج2، ص 83 .

[2] . غرر الحکم ، آمدی ، ج1 ، ص 329 .

[3] . همان ، ص 360 .

[4] . همان ، ص 329 و 335 .

[5] . همان .

[6] .  هر حرف که پشتوانه آن عمل است           هنگام حساب، محکم و بی خلل است

بـر گـفتۀ خشک ، اعتبـاری نبـود            گفتار بلا عمل ، چک بی محل اسـت

(از نویسندۀ برگ و بار ، ص 302)

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا