معاشرت اجتماعی

مراتب صدق

برای پیمودن طريقه صداقت و دستیابی به این گوهر گران‌قدر، شناخت ابعاد و گستره آن، ضروری است. در کتب اخلاقی برای صدق، اقسام و مراتبی بیان‌شده است که در این مختصر به پاره‌ای از آن‌ها می‌پردازیم.

صِدق در گفتار

راست‌گفتاری و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، شناخته‌شده‌ترین قسم صدق و نخستین مرتبه آن است. اگر آنچه را که آدمی به زبان می‌آورد با واقع هماهنگ باشد، کلید گنج سعادت را در اختیار خواهد داشت. در روایتی از پیامبر اسلام (ص) می‌خوانیم:

مردی به محضر رسول‌الله (ص) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا، خصلتی را که تأمین‌کننده خیر دنیا و آخرت است، به من تعليم نما!

پیامبر فرمود: دروغ نگو. [1]

از نظر امام علی (ع) نیز سلامت دین و دنیای انسان در پرتو صداقت تأمین می‌گردد

عاقبةُ الصدق نجاةٌ و سلامة. [2]

سرانجامِ صدق و راستی، رهایی و سلامت است.

عظمت و شکوهمندی آدمی نیز در سایه راست‌گویی به دست می‌آید:

مَنْ صَدَقَ فِي اَقوالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ [3]

کسی که سخنانش راست باشد، مقامش شکوهمند گردد.

هم‌چنین فرمود:

مَنْ صَدَقَ مَقالُهُ زادَ جَلالُهُ [4]

کسی که گفتارش راست باشد، جلالتش زیاد گردد.

تأمّل در این‌گونه روایات، مسلمانِِ معتقد و پایبند را به کاوش در گفته‌ها، نوشته‌ها و هرآن چه را که در مقام تخاطب به دیگران القا می‌کند، وامی‌دارد؛ خواه طرف گفت‌وگو و خطاب او انسان باشد و خواه در مقام عبادت و تخاطب با خداوند قرارگرفته باشد.

بر این اساس است که دین باوران هوشمند و مؤمنان ژرف‌نگر، در واژه‌ها و جمله‌هایی که به گاهِ نماز و نیایش با خدا به زبان می‌آورند و یا به هنگام توسّل و ابراز ارادت به چهره‌های قدسی دین زمزمه می‌کنند، نیک می‌نگرند تا مبادا سخنی ناراست و ادّعایی کذب در پیشگاه حقیقت ربوبی و در محضر مظاهر حق و پیشوایان الهی به زبان آورده باشند.

صدق در کردار 

گاهی سخنی را که انسان به زبان می‌آورد راست و مطابق با واقع است، اما عمل و رفتار او برخلاف آن است؛ یعنی عملی که از او صادر می‌شود، غیر از سخنی است که به زبان می‌آورد. چنین شخصی از صدق در کردار برخوردار نیست. قرآن کریم کسانی را که میان رفتار و گفتار آن‌ها هماهنگی نیست، سخت نکوهش کرده و این کار آنان را موجب خشم و نفرت الهی شمرده است:

یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ اَن تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟. نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نکنید[5]

مردان راست‌کردار، آهنگ گفتارشان با آهنگ کردارشان، و خلوتشان با جَلوَتشان هماهنگ است و جزء کسانی نیستند که: «چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند». ازاین‌رو امیر مؤمنان(ع) چنین می‌فرمایند:

 أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي وَاللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا، وَ لَا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا.

ای مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی‌کنم، مگر این‌که پیش از شما خود به آن عمل می‌کنم؛ و شمارا از معصیتی نهی نمی‌کنم، مگر اینکه خودم پیش از شما از آن دوری می‌نمایم. [6]

ازنظر پیشوای مؤمنان، علی (ع) هر کس در مقام راهنمایی قرار گیرد – خواه به‌عنوان گوینده، نویسنده، مربی و معلم و خواه در مقام زعامت و سرپرستی و مدیریت عده‌ای یا همه جامعه – اگر بخواهد به‌شرط صداقت عمل کند، نه‌تنها باید بدان چه می‌گوید و فرمان می‌دهد، در عمل پایبند باشد؛ بلکه باید از رهجویان و نیروهای تحت امر، جلوتر نیز باشد. امام صادق(ع) فرمود:

کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَیْرِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ[7]

مردم را با غیر زبانتان به کار نیک فرابخوانید، تا کوشش، راستی و پرهیزکاری را از شما مشاهده کنند.

صدق در پندار

انگیزه و اندیشه برای اعمال انسان بسان جان است برای تن. اساس کار را نیّت و فکر آدمی می‌سازد و اعمال و رفتار انسان در حقیقت برآمده از نیت اوست: [8]

الاعمال ثمار النيات. [9]

اعمال انسان، میوۀ درخت نیت اوست.

نه تنها میزان ارزشمندی و گران‌قدری عمل انسان به اندیشه و فکری بستگی دارد که او را به حرکت و اقدام وامی‌دارد، بلکه قیمت و ارزش انسان به میزان اندیشه و نیتی است که در سر دارد و برای دستیابی به آن می‌کوشد:

حضرت امام امیر المومنین (ع)در این باره میفرماید:

قَدرُ الرَّجُلِ عَلى قَدرِ هِمَّتِهِ ، وَ عَمَلُهُ عَلى قَدرِ نِيَّتِهِ. 

ارزش آدمی به‌اندازه همت اوست و عملش به مقدار نیتش.[10]

فکر و اندیشه تا آنجا در شکل‌گیری و تعیین شخصیت انسان مؤثر است که چهره‌های آدمیان در سرای آخرت مطابق نیاتشان تصویر و ترسیم می‌گردد. امام صادق (ع) می‌فرماید:

خداوند در روز قیامت مردم را برابر نیّاتشان محشور می‌گرداند. [11]

و از پیامبر اکرم (ص) نقل‌شده است که فرمود:

خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمی‌کند؛ آنچه مورد توجّه حضرت حق‌تعالی قرار می‌گیرد درون‌دل‌های شماست. [12]

کلام پایانی:

بنابراین، انسان برای دستیابی به گوهر نفیس و ارج آفرینِ صداقت، علاوه بر صدق در گفتار و تطابق میان گفتار و رفتار، به صدق در انگیزه و پندار نیز نیازمند است. راست پنداری و صدق در نیت، پیش‌نیاز و پایۀ صدق در گفتار و کردار است تا آنجا که امام کاظم (ع) خطاب به هشام بن حکم، از صدق در نیت، به‌عنوان روح ایمان و جان دین یاد کرده‌است:

كَما لا يَقومُ الْجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الحَيَّةِ فَكَذلِكَ لا يَقومُ الدّينُ اِلاّ بِالنِّيَّةِ الصّادِقَةِ وَ لا تَثْبُتُ النِّيَّةُ الصّادِقَةُ اِلاّ بِالْعَقْلِ ؛[13]

چنانکه بدن جز با جانِ زنده قوام ندارد، دین جز با نيّت راست برقرار نمی‌گردد و نیّت راست هم جز باعقل ثبات نمی‌یابد.

حتی اقدامات ارزشی و پرارجی همچون هجرت، جهاد، شهادت و … تنها در صورتی پذیرفته است که با نیّت و انگیزه الهی به انجام برسد. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌خوانیم:

إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ، وَإِنَّمَا لِکُلِ امرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ، فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ، وَمَنْ كَانَ هِجْرَتُهُ لِدُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ امْرَأَةٍ یُنْکِحُها، فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ.[14]

اعمال آدمی به نیات او بسته است؛ برای هرکس همان است که نیّت کرده است. کسی که هجرتش تنها به نیّت خدا و رسولش باشد، بی‌تردید به‌عنوان مهاجر به‌سوی خدا و رسولش شمرده می‌شود، و آن‌کس که به نیّت به چنگ آوردن متاع دنيا يا در اختیار گرفتن همسری هجرت کند هجرت او به‌سوی همان است که به انگیزه آن هجرت کرده است.

بدین ترتیب هر کار خوب خواه در قالب عبادی‌ترین اعمال و خواه به‌صورت چشم‌گیرترین خدمات اجتماعی درصورتی‌که از انگیزۀ الهی و قصد قربت تهی باشد فاقد ارزش و بربادرفته و پوسته‌ای بی‌مغز است. متقابلاً عمل آدمی هرچند اندک و هراندازه کوچک باشد آنگاه که از سر صدق و اخلاق و با انگیزه خدایی انجام گیرد در پرتو ماندگاری و شکوهمندی انگیزه و هدفش، ماندگار و ارزشمند می‌گردد.


[1] – شیخ عباس قمی، سفينة البحار (مؤسسه انتشارات فراهانی) ج ۲، ص ۴۷۳.

[2] – غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص۳۶۳.

[3] – همان، ج ۴، ص۲۹۶.

[4] – همان، ج ۵، ص ۲۷۸

[5] – صف، آیات 2 و 3 .

[6] – نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۷۵.

[7] – اصول کافی، ج ۲، ص ۸۶ .

[8] – غررالحکم، ج ۱، ص۲۶۰ و نیز ر.ک: قمی، شیخ عباس، سفينة البحار، ج۲، ص۶۲۸.

[9] – همان، ج ۱، ص ۷۹.

[10] – غررالحكم، ج ۴، ص ۵۰۰ .

[11] – محاسن برقی، (تهران، مؤسسه اعلمی، ۱۳۶۲) ص ۲۶۲، باب النية.

[12] – بحارالانوار (بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.) ج۷۰، ص۲۴۸.

[13] – همان، ج ۷۸، ص 312.

14]-تهذیب الاحکام، شیخ طوسی(ره)، ج1، ص 83 و ج 4، ص 186.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا