معرفی کتاب

معرفی کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند»

کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند» اثری ا‎ست به قلم محمد علی حبیب اللهیان؛ کتابی که به همت نشر معارف در 376 صفحه به چاپ رسید و در سال 1400 وارد بازار کتاب شد. نویسنده این کتاب، با محور قرار دادن داستان زندگی یک دختر آمریکایی، درصدد برآمده است تا یکی از مباحث ضروری دین اسلام را مطرح کند؛ بحث عفاف و حجاب. اثری در 13 فصل که در هر فصل به موضوعاتی درباره زنان، همچون حقوق زنان در ادیان مختلف، توحش غرب علیه زنان و نگاه جنسیتی به زنان، پرداخته است. در واقع این‌طور به نظر نویسنده رسیده است که این مسأله را با شیوه‎ای داستانی، مفهوم ‎تر و ملموس تر کند؛ مسأله ای که در جوامع گوناگون بشری عرصه تاخت و تاز قرار گرفته است و به نوعی پهلو به نظام ارزش‎گذاری زن می‎زند.

«ستاره‌ها چیدنی نیستند» داستان واقعی یک دختر آمریکایی مسیحی را روایت می‎کند که فعال در حوزه زنان است و مطالبی را در این زمینه برای نشریه ای می‎نویسد. او در مسیر تحقیقاتش در زمینه زن در اسلام، به مرکزی اسلامی در نیویورک راهنمایی و با نگاهی نو در این زمینه مواجه می‎شود. خط روایی دیگر این داستان در مورد دختری ایرانی است که نیاز به پناهندگی سیاسی دارد.

پایان این اثر، پایانی مطلوب برای شخصیت و مخاطب است. از اسم شعاری اثر که بگذریم، طراحی جلد این کتاب زیبا است. مخاطب در ابتدای این کتاب با صحنه ای نسبتاً جذاب مواجه می‎شود؛ اما در ادامه به سختی می تواند با داستان همراه شود؛ زیرا خط داستانی قوی، بر اساس مؤلفه هایی که شایسته یک رمان است، ندارد؛ مؤلفه‎ هایی از قبیل شخصیت‎ پردازی، خط سیر حوادث به صورت منطقی و ارائه تصویری گویا از زمان و مکان و فضاسازی. شخصیت‎ ها در خلأ، روایت می‎شوند و هیچ فضای روشنی از جامعه آمریکایی به تصویر درنمی‎ آید. نویسنده، تنها با گفتن معدود مواردی از فضای غرب که بسیار بدیهی و نخ نماست به ذکر چندین مورد بسنده کرده و حتی از خیر شخصیت پردازی شخصیت اصلی داستان هم گذشته است. ما در این داستان با دختری خیلی معمولی مواجه هستیم که شخصیتی کلیشه ای دارد و در حد تیپ باقی مانده است؛ حتی گفتگو هایی که با دوستانش دارد، ایرانیزه است و چندان پیش برنده نیست.

اما فارغ از این مسأله، از محتوای این کتاب حجیم نمی‎توان غافل شد. ترفندی که نویسنده سعی کرده است به وسیله آن بنیه ضعیف خط داستانی خود را قوی کند، استفاده از شخصیت‎های واقعی است. استفاده هوشمندانه ای که اهرم فشار محتوای ارزش‎مند داستان را روی دوش آن‎ انداخته است. ارائه شبهاتی که پیرامون حجاب وجود دارد، در کنار استدلال های قوی و مستند برای رفع این شبهات از طریق شخصیت‎ های واقعی، باعث می‎شود که ادامه خوانش این اثر مقدور شود. هر چند بعضی از استنادات، دست چندم است؛ اما به دور از تعصب بوده و تنها متکی به نگاه مذهبی و اسلامی در این مقوله نیست. در واقع محتوای این اثر، فرادینی و فراملیتی ا‎ست که مناسب روحیه جویا و پویای نوجوان امروزی است و همین موجب نقطه قوت آن شده است. بنابراین ممکن است که جنبه محتوایی کتاب بر جنبه فرمی و داستانی آن برتری داشته باشد و به همین دلیل به سختی می‎توان قالب رمان را برای این اثر شایسته دانست؛ اما به قدری روان و مفید است که می‌توان دوستداران کتاب‌ را به خواندن آن توصیه کرد.

فهرست مطالب

برشی از کتاب

باز هم یکشنبه از راه رسید و دومین جلسه از سلسله نشست ‎های «برای همه خانم‎ های دنیا» در شُرُف برگزاری بود. سارا بیشتر از روی کنجکاوی، بی تاب جلسه بود. وقتی به ورودی مرکز رسیدند افراد زیادی را دیدند که بیرون ساختمان مرکز متقاضی کارت ورود به جلسه بودند. مسئولان با عذرخواهی می‎ گفتند که ظرفیت سالن پر شده است؛ و اگر وارد شوند احتمالاً باید بایستند. سارا و ماشا وارد مرکز مطالعات اسلامی نیویورک شده و داخل سالن اجتماعات شدند. جلسه رأس ساعت 9 با قرائت قرآن همراه با پخش ترجمه انگلیسی آن از نمایشگر آغاز شد. بعد از تمام شدن قرائت قرآن خانم حکیمی در جایگاه قرار گرفت و گفت: «از طرف خودم و مسئولان مرکز از حضور زیبا و معنادار همه شما عزیزان تشکر می‎کنم. ما شرمنده ‏ایم که افراد زیادی پشت در مرکز متقاضی حضور در جلسه هستند…»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا