ایران ما

پیشینۀ پوشش زنان در اقوام ایرانی (2)

پوشش، نوعی افتخار برای اقوام ایرانی

تحقیقات تاریخی نشان می دهد حجاب و پوشش زنان ایرانی در دوران باستان، یعنی قبل از ورود اسلام به ایران، در جهان منحصر به فرد بوده است. تا جایی  که ویل دورانت، تاریخ نگار مشهور اتریشی، معتقد است مبدع حجاب در جهان، ایرانیان هستند. نقش برجسته های این دوره نشان می دهد زن ها در اجتماع از لباس های تنگ و بدن نما استفاده نمی کردند. تاریخچه حجاب در ایران از گذشته تاکنون، نشان از آن است که حجاب برای زن ایرانی افتخار بوده و با پوشش اختیاری آن برای خود ارزش به وجود آورده است. مقام زنان در هر اجتماع متأثر از ارزشی است که در فرهنگ آن کشور به آن ها داده می ‎شود. آداب و رسومی که از گذشته به جا مانده، تأثیر بسیاری در ارزش گذاری زن ایرانی داشته است. آن چه موجب تفاوت فرهنگی و اجتماعی در جوامع مختلف می‎شود دیدگاه‎ها و طرز فکرهای مردم آن کشور است. طبق تحقیقات پیرامون این حوزه، می توان به راحتی به این نتیجه رسید که «ایران» مرکز ترویج پوشش و حجاب اسلامی بوده است.

پوشش به عنوان امری فطری در بین اقوام ایرانی

پژوهش ها نشان می دهد که زنان ایران زمین، از زمان مادها که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجابی کامل شامل پیراهن بلند چین دار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباس ها بوده اند. این حجاب در دوران سلسله های مختلف پارس ها نیز معمول بوده است. بنابراین، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بوده اند. برابر متون تاریخی، در همه آن زمان ها پوشاندن موی سر، داشتن لباس بلند، شلوار و چادر رایج بوده است و زنان هر چند با آزادی در محیط بیرون خانه رفت وآمد می کردند و همپای مردان به کار می پرداختند؛ اما این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاط های فسادانگیز همراه بوده است. جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران زمین به گونه ای است که در دوران سلطه کامل شاهان، هنگامی که خشایار شاه به ملکه «وشی» دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران، زیبایی اندام او را بنگرند؛ وی امتناع کرد و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد و به خاطر این سرپیچی، به حکم دادوَران، عنوان «ملکه ایران» را از دست داد. در زمان ساسانیان که پس از نبوت زرتشت است افزون بر چادر، پوشش صورت نیز در میان زنان اشراف معمول شد. به گفته «ویل دورانت» پس از داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع، جرأت نداشتند که جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آن ها اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمدورفت کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی حتی پدر و برادرشان را ببینند. در نقش هایی که از ایران باستان بر جای مانده است، هیچ صورت زنی دیده نمی شود و نامی از ایشان نیامده است.» (تاریخ تمدن، ج1، ص552)

کلام آخر

ﺍﺯ آن چه گفته ﺷﺪ و با دیدگاه جامعه شناختی ﻣﻰﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻳﻚ ﻧﻜﺘﻪ ﭘﻰ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ، این که ﺍﮔﺮﭼﻪ ﻧﻮﻉ ﭘﻮﺷﺶ ﺯﻧﺎﻥ ایرانی ﺩﺭ ﻛﻠﻴﺖ ﺁﻥ ﻣﻨﺎﻓﺎﺗﻰ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺭﺍﻳﺞ ﺩﺭ دوره های مختلف پادشاهی ﻧﺪﺍﺷﺖ؛ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺪﻭﺩ ﺣﺠﺎﺑﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺩﻳﻨﻰ ﻣﻠﺰﻡ ﺑﻪ ﺭﻋﺎﻳﺘﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺣﻘﻮﻗﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻗﻠﻴﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﻯ ﻭ ﺩﻳﻨﻰ آن ها ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﭘﻮﺷﺶ ﺯﻧﺎﻥ ایرانی در هر ﻋﺼﺮی ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻫﻤﺨﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻋﺼﺮ خویش ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺯﻧﺎﻥ ایرانی، همواره ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﺑﻪ ﺩﻻﻳﻞ ﭘﻴﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﻭ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺩﻳﻨﻰ، ﺗﺎﺭﻳﺨﻰ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ، ﭘﻮﺷﺶ ﻭ ﺣﺠﺎﺑﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻧﻮﻉ، ﺭﻧﮓ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻭ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺭﻭﭘﺎﻳﻴﺎﻧﻰ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺳﻔﺮ میﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺍﺯ ﻧﻘﺶ ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﺭﻛﻦ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻯ، ﻭ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ایرانی ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﺭﻛﻦ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻭ ﻧﻴﺰ ﭘﺎﻳﺒﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﺻﻮﻝ ﺩﻳﻨﻰ ﻭ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺁﻣﻮﺯﻩﻫﺎﻯ ﺟﺎﻣﻌﻪ عصر خویش ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﺭﻛﻦ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ، ﭘﻮﺷﺸﻰ ﺭﺍ ﺑﺮمیﮔﺰﻳﺪﻧﺪ ﻛﻪ آن ها ﺭﺍ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ، ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﻯ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻛﻞ ﺗﻄﺒﻴﻖ دهد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا