ایران ما

پیشینۀ پوشش زنان در اقوام ایرانی 

شناخت ریشه های فرهنگی و گذشته تاریخی باعث ترسیم افق فرهنگی و اجتماعی ملت ها شده است؛ ریشه هایی که پیشینیان آن ملت بنا کرده اند و نسل های بعدی با تکیه بر آن، در جهت پیشرفت و تعالی گام برداشته اند. یکی از روش های شناخت فرهنگ جوامع، بررسی پوشاک آن هاست که مستلزم شناخت ریشه های فرهنگی و رفتارهای اجتماعی، عقیدتی و اقتصادی است. با تکیه بر این موارد، در بررسی های تاریخی پوشاک ایرانی ها، ویژگی های نظام های دینی، قومی و اجتماعی در هر دوره ای از تاریخ به خوبی نمایان می شود. آن چه در مجموعه شکل گیری پوشاک مردم یک گروه اجتماعی یا قومی اهمیت دارد، الگوهای فرهنگی و دینی، و نقش و عملکرد آن ها است. جامه و پوشاک پس از برآورد نیازهای اولیه، به تدریج در میان تمدن های اولیه به صورت های متفاوتی خود را نشان داده است. پوشیدگی یا حجاب در میان ایرانیان بسیار رعایت می شده است. حجاب به عنوان بخشی از بعضی از این تمدن های پیش از اسلام، خصوصاً از فرهنگ دینی و عقیدتی در میان همه ادیان آسمانی وجود داشته است. قدر مسلم این است که حجاب قبل از اسلام در میان بعضی ملل وجود داشته است و در ایران باستان و اقوام یهودی و احتمالاً در هند؛ از آن چه در قانون اسلام آمده، سخت تر بوده است.

عواملی که بر پوشش مؤثر بوده اند

امروزه نظرات گوناگونی در مورد پیدایش حجاب و پوشش ابراز شده است که عواملی چون اندیشه های فلسفی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و دیدگاه های روانشناسانه را در به وجود آمدن حجاب دخیل می دانند. یکی از انواع حجاب در میان زنان سرزمین ایران از دوران باستان، چادر بوده است که به صورت تن پوشی گشاد، بدن و گاه صورت را پوشانده و جامۀ رویی زنان محسوب می شده است. «کلمه چادر از واژه ای سانسکریتی است که از دیرباز، ایرانیان، قبل از آن که مذهب اسلام را بپذیرند، آن را بر سر می کردند.» (پوربهمن؛ 1386: 15)

در طول ادوار مختلف تاریخ ایران، در چادر تغییراتی به وجود آمده که در عملکرد آن تأثیری نداشته است. اطلاعاتی که از منابع مکتوب تاریخی و تصویری گردآوری شده، با توصیف و تطبیق در ادوار تاریخی به نگارش درآمده است. از آن جایی که بنا بر حرمتی که ایرانیان در مورد زنان قائل بودند و ذکر مطالب مکتوب در مورد زنان را جایز نمی دانستند؛ نقش برجسته های تاریخی، سفرنامه ها و نقاشی های ایرانی برای گردآوری اطلاعات بسیار راه گشا بودند.

نگاهی به پوشش در فرهنگ ایرانی

«جرجی زیدان» در کتاب «تاریخ تمدن اسلام» می نویسد: «اگر مقصود از حجاب پوشانیدن تن و بدن زن است که این وضع در پیش از ظهور اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده است و تا آخر قرون وسطی در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است.» (جرجی زیدان، 1384: ص942) «ویل دورانت» وقتی از ثروت و ثروتمندان در جوامع غربی می نویسد، گویی حجاب امتیاز ویژه طبقه بالای جامعه بوده است. در کتاب مشاهده می کنیم «شهرنشین توانگر از آراستن زن و دختر خود با جامه ها (ی)… گرانبها بر خود می بالید و به یاری آنان آوازۀ توانگری خویش را در شهر می پراکند.» (ویل دورانت، 1381: ج3، ص102)

پوشش در مفهوم عام آن همیشه ناظر بر شرم و حیا بوده است. این مقوله خصلتی انسانی داشته و تاریخ را برنمی تابد و شامل مرد و زن است. همین خصلت انسانی، یکی از فلسفه های اصلی پوشش آدمی بوده و نمی تواند تنها برای حفاظت از سرما و گرما باشد. این مطلب، بر اساس مجسمه های به جا مانده، کتیبه ها و نقش برجسته های تاریخی، استنتاج گردیده است و تاریخ بشر قبل از میلاد و پس از آن، پوشش زن و مرد را نشان می دهد. نویسندة کتاب «تاریخ لباس» که محققی آمریکایی است، تاریخ پوشاک را تا سال 1950 میلادی بررسی کرده و از هر قوم و ملتی که سخن رانده، پوشش نسبتاً کامل آن ها را نشان می دهد. (مهریزی، 1379: صص44-43) همچنین با مروری بر منابع تاریخی کتب مذهبی، نتیجه گرفته می شود که حجاب یکی از اساسی ترین مسائل دینی و الهی به شمار می رود که اختصاص به دین اسلام ندارد و در تمام ادیان الهی از جمله زرتشت، یهود و مسیحیت، به لزوم رعایت آن تأکید شده است. (نک. تاریخ تمدن ویل دورانت، 1381؛ حجازی، 1370؛ محمدی، 1385)

اقوام ایرانی، پیشرو در امر پوشش

کوروش لباس کوتاه تن نما را نمی پسندید. او لباس پارسی چین دار و زیر آن یک نیم شلواری می پوشید که به شلوار پاکدامنی معروف بود. شلوار از عناصر اصلی پوشاک ایرانیان بوده و در فرهنگ های دیگر وجود نداشته است. چینی ها و عرب ها شلوار پوشیدن را از ایرانی ها یاد گرفتند. یونانی ها، ایرانیان را به دلیل پوشیدن شلوار مسخره می کردند. از روی برخی نقوش به جا مانده از دوره هخامنشیان، به زنانی برمی خوریم که پوشش جالبی دارند. پیراهن آن ها پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. زنان دیگری نیز هستند که از پهلو به اسب سوارند. این ها چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است. در ایران، غیر از چادر، پوشش های کامل مخصوصاً دامن های چند لایه برای زنان مرسوم بوده است و از آن جا که بانوان اغلب در کارهای بیرون از خانه نیز کمک و همکاری می کردند، لباس های شان به گونه ای به صورت چندلایه طراحی، دوخته و قرار گرفته که به هیچ عنوان برجستگی های بدن را نمایان نکند. نمونه این لباس ها را امروز در لباس عشایر می توان دید که حداقل شامل چهار لایه لباس است و باعث می شود به هیچ عنوان اندام یک زن نمایان نشود. «تا قبل از ورود مهاجران آریایی به سراسر ایران، به خصوص در غرب، حکومت های کم و بیش مهمی وجود داشتند که زندگی عهد کهن این منطقه را شکل و رنگ بخشیده بودند. آریایی ها با ورود به قلمرو این حکومت ها و با اخذ فرهنگ و تمدن بومی و نیز تأثیر نهادن بر آن ها، در بین این ساکنان مستحیل شدند و بر فرهنگ بومی تأثیر گذاشتند. این تغییرات در مورد جایگاه زنان در اجتماع نیز بی تأثیر نبود. تا پیش از این مهاجرت، زن، بر پایه شواهد موجود در ادوار دیرینه، صاحب قدرت بوده و توانایی های او در عرصه وسیع اندیشه، عواطف، الهیات، اقتصاد و سیاست اثر گذاشته است. نمودهای قدرت زنانه گاهی در صورت های عینی و ملموس، مانند پیکرهای زنانه و نقش ها و تصاویر باقی مانده بر ظروف و الواح و کتیبه ها، ظاهر می شود.» (لاهیجی؛1377: 79) تلفیق دو فرهنگ متضاد و برآیند آن، فرهنگ و تمدن ایرانی را ساخته است؛ به عبارات دیگر ایران سرزمین مادرسالاران بود که پدرسالاران بر آن حاکم شدند. آثار قابل توجهی که از تمدن ایلام، واقع در جنوب غربی ایران، به دست آمده نشان دهنده این است که دولت ایلام تحت تأثیر تمدن بین النهرین، همسایه غربی ایران، بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا